جدول جو
جدول جو

معنی هیریز - جستجوی لغت در جدول جو

هیریز
جوانه ی درخت، شاخه ی تازه روییده
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تیریز
تصویر تیریز
چاک جامه، دامن، برای مثال هست پیراهنی و شلواری / نیست بر هر دو نیفه و تیریز (مسعودسعد - ۴۹۴)، بال و پر مرغ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نیریز
تصویر نیریز
از شعبه های بیست و چهارگانۀ موسیقی ایرانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هیری
تصویر هیری
گل همیشه بهار، گل شب بو، گیاهی زینتی باساقۀ بلند و گل هایی به رنگ های مختلف
شب انبوی، خیرو، خیری، زراوشان
فرهنگ فارسی عمید
شاخ جامه را گویند که چاپوق است، (برهان)، شاخ جامه، (فرهنگ جهانگیری) (فرهنگ رشیدی) (انجمن آرا) (آنندراج)، چابوق و شاخ جامه، (ناظم الاطباء) ... و شاخ جامه را در عرف این زمان چاپوق گویند، (انجمن آرا) (آنندراج)، تریز، (فرهنگ رشیدی)، معرب آن تخریص است، (انجمن آرا)، یک قطعه جامه که آن را تریز نیز گویند وبه تازیش دخریص خوانند، (از شرفنامۀ منیری)، تیریج، تخریص، دخریص، تریج، (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)، معرب تیریز تخریص و دخریص است و عرب آن را بنقه گوید و نیز بنیقه، (قاموس از یادداشت ایضاً)، و امروز تریج گویند، (یادداشت ایضاً) : تخریص، خشتک پیراهن و جز آن معرب تیریز است، (منتهی الارب) :
کبک چون طالب علم است و دراین نیست شکی
مسئله خواند تا بگذرد از شب سه یکی
بسته زیر گلو از غالیه تحت الحنکی
ساخته پایکها را ز لکا موزگکی
پیرهن دارد زین طالب علما نه یکی
در دو تیریز سترده قلم وکرده سیاه،
منوچهری،
هست پیراهنی و شلواری
نیست بر هر دو نیفه و تیریز،
مسعودسعد،
پیرهن زآن طمع مکن که ز حرص
دزدد از جامۀ پدرتیریز،
سنائی (دیوان ص 806)،
از این بی رونقی عالم، چو نیکوتر بزرگان را
ز جامۀ بی تنه و تیریز و خانه بی درو روزن،
سنائی،
هر روز بنو جامۀ شادی و طرب پوش
تا جامۀ غم را بدرددامن و تیریز،
سوزنی (از یادداشت بخط مرحوم دهخدا)،
تیریز کرد دست حوادث ز آستینت
چون دامن تو دید گریبان روزگار،
انوری،
، بال و پر مرغان را نیز گفته اند، (برهان) (ناظم الاطباء)، بال جانوران، (فرهنگ جهانگیری) (فرهنگ رشیدی) (انجمن آرا) (آنندراج) :
مگر که کبکان اندر ضیافت نوروز
بریده اند سر زاغ بر سر کهسار
که بسته اند همه پر زاغ بر تیریز
که کرده اند همه خون زاغ بر منقار،
معزی
لغت نامه دهخدا
(نَ)
دهی است از دهستان بخش دهدز شهرستان اهواز. در 8هزارگزی جنوب غربی دهدز، در منطقۀ کوهستانی معتدل هوایی واقع است و دارای 150 تن سکنه است. آبش از چشمه و قنات، محصولش غلات وصیفی و شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
بر وزن و معنی خیری است که گل شب بو گویند، (انجمن آرا) (آنندراج)، وآن گلی باشد معروف که شبها بوی خوش کند، (برهان)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تیریز
تصویر تیریز
شاخ جامه را گویند که جابوق است، بال و پر مرغان
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی گشته نوروز یکی از شعب بیست و چهار گانه موسیقی و آن بر دو نوع است: یا نیریز صغیر. شامل پنج نغمه است و با (راست) و (حجازی) متناسب میباشد. یا نیریز کبیر. شامل هشت نغمه است و با (حجازی) متناسب میباشد. توضیح نیزیز آوازیست ایرانی که در راست پنجگاه و همایون هر دو معمولست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تیریز
تصویر تیریز
((تِ))
چاک جامه، بال و پر مرغان، شاخ جامه
فرهنگ فارسی معین