جدول جو
جدول جو

معنی هیذار - جستجوی لغت در جدول جو

هیذار
(هََ)
بیهوده گوی بسیارسخن. (منتهی الارب) (آنندراج). هیذر. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(هََ رَ)
بیهوده گوی بسیارسخن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). هیذار
لغت نامه دهخدا
(بَ)
رجل بیذار و بیذاره، مرد بسیارگوی و افشاکننده راز. (منتهی الارب ذیل ب ذر). البذر و البنذار و البیذاره و البیذرانی و التبذار، مرد بسیارگوی، یقال: فلان هیذاره بیذاره، ای مهذار مبذر. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
ابن اسماعیل پدر عرب است. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(غَ)
خر. ج، غیاذیر. (منتهی الارب) (آنندراج). الاغ. حمار. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(هََ)
بسیارخوار. (منتهی الارب) (آنندراج). اکول. (از اقرب الموارد) ، دلیر. (منتهی الارب) (آنندراج). شجاع. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
مستشرق فرانسوی (1805-1895 میلادی)، مطالعات و تحقیقاتی درباره ادیان ملل شرق بعمل آورده، از آثار اوست: 1- بودا، 2- محمد و قرآن، (فرهنگ عمید)
لغت نامه دهخدا
(هََ)
شیر بیشه. (منتهی الارب). اسد. هیصور و هصر و هیصار و هصار و مهصر و هصره و هاصر و هصوره و هصور و مهصار و مهصیرو هصر و هصر و مهتصر، به معنی شیر و اسد زیرا که شکار خود را میکشند و خرد میکند. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(هََذْ ذا)
مرد بسیارسخن و بیهوده گوی. (منتهی الارب). هذیان گوی. (اقرب الموارد). رجوع به هذر شود
لغت نامه دهخدا
(هََ یْ یا)
رجل هیّار، مرد سست. (منتهی الارب). ضعیف. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(هََ)
آنچه بیفتد و فرودریده شود. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بیذار
تصویر بیذار
بسیارگویی، شل زبان ول زبان، ولگسار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غیذار
تصویر غیذار
خر
فرهنگ لغت هوشیار