بددل. (منتهی الارب) (آنندراج). جبان و ترسو، مضطرب و پریشان. (از اقرب الموارد) ، بخیل و احمق. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). هو یعطی الهیدان و الریدان، یعنی می بخشد مردم شناخته و ناشناخته را. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد)
بددل. (منتهی الارب) (آنندراج). جبان و ترسو، مضطرب و پریشان. (از اقرب الموارد) ، بخیل و احمق. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). هو یعطی الهیدان و الریدان، یعنی می بخشد مردم شناخته و ناشناخته را. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد)
محوطه ای معمولاً دایره ای شکل که چندین خیابان را به هم ارتباط می دهد مثلاً میدان مادر، زمین معمولاً وسیع بازی و ورزش مثلاً میدان اسب دوانی، کنایه از جنگ، نبرد، زمین جنگ و مبارزه مثلاً میدان جنگ، مکان فروش کالایی معیّن مثلاً میدان تره بار، مکان قابل رؤیت مثلاً میدان دید، محل و عرصۀ انجام یک کار مثلاً میدان فعالیت، میدان عمل، میدان دادن: کنایه از به کسی مجال و فرصت دادن که هر کار می خواهد بکند
محوطه ای معمولاً دایره ای شکل که چندین خیابان را به هم ارتباط می دهد مثلاً میدان مادر، زمین معمولاً وسیع بازی و ورزش مثلاً میدان اسب دوانی، کنایه از جنگ، نبرد، زمین جنگ و مبارزه مثلاً میدان جنگ، مکان فروش کالایی معیّن مثلاً میدان تره بار، مکان قابل رؤیت مثلاً میدان دید، محل و عرصۀ انجام یک کار مثلاً میدان فعالیت، میدان عمل، میدان دادن: کنایه از به کسی مجال و فرصت دادن که هر کار می خواهد بکند
شیخ، محمد مرادبن عبداﷲ قازانی در مکه سکونت داشت، از اوست: ’ترجمه رشحات عین الحیاه’ به عربی، اصل این کتاب به فارسی نوشته شده و مؤلف آن علی بن حسین واعظ کاشفی آن را در مناقب مشایخ نقشبندیه و آداب طریقت ایشان برشتۀ نگارش کشیده و در حاشیۀ آن ذیلی است از مترجم، 2 - معرب المکتوبات الشریفه موسوم به الدرر المکنونات النفیسه، (معجم المطبوعات ج 2 ستون 1481) بوانات. قریه ای است دردو فرسنگ و نیمی مشرق سوریان. (فارسنامۀ ناصری)
شیخ، محمد مرادبن عبداﷲ قازانی در مکه سکونت داشت، از اوست: ’ترجمه رشحات عین الحیاه’ به عربی، اصل این کتاب به فارسی نوشته شده و مؤلف آن علی بن حسین واعظ کاشفی آن را در مناقب مشایخ نقشبندیه و آداب طریقت ایشان برشتۀ نگارش کشیده و در حاشیۀ آن ذیلی است از مترجم، 2 - معرب المکتوبات الشریفه موسوم به الدرر المکنونات النفیسه، (معجم المطبوعات ج 2 ستون 1481) بوانات. قریه ای است دردو فرسنگ و نیمی مشرق سوریان. (فارسنامۀ ناصری)