جدول جو
جدول جو

معنی هیبت - جستجوی لغت در جدول جو

هیبت
(پسرانه)
رعب، جلال، شکوه
تصویری از هیبت
تصویر هیبت
فرهنگ نامهای ایرانی
هیبت
مخافت، ترس و بیم، شکوه و بزرگی
تصویری از هیبت
تصویر هیبت
فرهنگ فارسی عمید
هیبت
(هََ بَ)
هیبه. ترس و بیم. (منتهی الارب) (آنندراج) :
صورت خشمت ار ز هیبت خویش
ذره ای را به خاک بنماید
خاک دریا شود بسوزد آب
بفسرد آفتاب و بشجاید.
دقیقی.
کجا حملۀ او بود چه کوهی چه مصافی
کجا هیبت او بود چه شیری چه شکالی.
فرخی.
ربود هیبت اواز تن سپهر کجی
ببرد خنجر او از سر زمانه خمار.
مسعودسعد.
اندر جهان ز هیبت تیر و کمان تو
چون تیر گشت راست بسی کار چون کمان.
امیرمعزی.
گر فتد ذره ای از خشم تو بر اوج سپهر
گردد از هیبت تو شیر سپهر اندر تب.
سنایی.
هیبت او کوه را بند کمر درشکست
صولت او چرخ را سقف گهر درشکست.
خاقانی.
چه دریایی است این کز هیبت آن
جهان هر ساعتی رنگ دگر شد.
عطار.
هیبتی زان خفته آمد بر رسول
حالتی خوش کرده بر جانش نزول.
مولوی.
- هیبت انگیز:
خطی دید از سواد هیبت انگیز
نوشته از محمد سوی پرویز.
نظامی.
- هیبت نمودن:
به هولش بپرسید وهیبت نمود
که مرگ منت خواستن از چه بود.
سعدی.
، شکوه:
به فرّ و هیبت شمشیر تو قرار گرفت
زمانه ای که پرآشوب بود پالاپال.
دقیقی.
مرغ با هیبت سیمرغ کجا دارد پای.
فرخی.
این است همان صفه کز هیبت آن بردی
بر شیر فلک حمله شیر تن شادروان.
خاقانی.
تواضع گرچه محمود است و فضل بیکران دارد
نشاید کرد بیش از حد که هیبت را زیان دارد.
سعدی.
- باهیبت، باشکوه. با ابهت و جلال:
تهیدست باهیبت و نام و ننگ
زن زشتروی نکوچادر است.
سعدی.
- هیبت بردن، شکوه بردن:
اگر عالمی هیبت خود مبر
وگر جاهلی پردۀ خود مدر.
سعدی.
- هیبت نهادن،: و سبب قتل اپرویز آن بود کی پیوسته بدخویی کردی و بزرگان را هیبتی ننهادی. (فارسنامۀ ابن بلخی).
، (اصطلاح صوفیه) هیبت و انس دو حالت اند فوق قبض و بسط چنانکه قبض و بسط فوق خوف و رجأاند پس هیبت مقتضای آن غیبت است و انس را مقتضی صحو است و افاقه. (تعریفات سید جرجانی) (از اقرب الموارد). رجوع به هیبه شود
لغت نامه دهخدا
هیبت
(هَِ بَ بِ)
دهی است از دهستان خروسلوی بخش گرمی شهرستان اردبیل. دارای 162 تن سکنه است. این ده در دو محل واقع شده و به نام هیبت بالا و هیبت پائین مشهور است. سکنۀ هیبت بالا بیست تن میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
هیبت
ترس وبیم
تصویری از هیبت
تصویر هیبت
فرهنگ لغت هوشیار
هیبت
((هِ بَ))
ترس، هول، شکوه، عظمت
تصویری از هیبت
تصویر هیبت
فرهنگ فارسی معین
هیبت
بزرگی
تصویری از هیبت
تصویر هیبت
فرهنگ واژه فارسی سره
هیبت
آسا، سطوت، صلابت، صولت، مهابت، وقار، هیمنه، بیم، ترس، خوف، رعب، هراس، شکوه، عظمت، کبریا
فرهنگ واژه مترادف متضاد
هیبت
الرّهبة
تصویری از هیبت
تصویر هیبت
دیکشنری فارسی به عربی
هیبت
Awe
تصویری از هیبت
تصویر هیبت
دیکشنری فارسی به انگلیسی
هیبت
crainte
تصویری از هیبت
تصویر هیبت
دیکشنری فارسی به فرانسوی
هیبت
Ehrfurcht
تصویری از هیبت
تصویر هیبت
دیکشنری فارسی به آلمانی
هیبت
temor
تصویری از هیبت
تصویر هیبت
دیکشنری فارسی به پرتغالی
هیبت
asombro
تصویری از هیبت
تصویر هیبت
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
هیبت
podziw
تصویری از هیبت
تصویر هیبت
دیکشنری فارسی به لهستانی
هیبت
благоговение
تصویری از هیبت
تصویر هیبت
دیکشنری فارسی به روسی
هیبت
трепет
تصویری از هیبت
تصویر هیبت
دیکشنری فارسی به اوکراینی
هیبت
ہیبت
تصویری از هیبت
تصویر هیبت
دیکشنری فارسی به اردو
هیبت
kekaguman
تصویری از هیبت
تصویر هیبت
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
هیبت
ความเกรงขาม
تصویری از هیبت
تصویر هیبت
دیکشنری فارسی به تایلندی
هیبت
יראה
تصویری از هیبت
تصویر هیبت
دیکشنری فارسی به عبری
هیبت
畏敬
تصویری از هیبت
تصویر هیبت
دیکشنری فارسی به ژاپنی
هیبت
敬畏
تصویری از هیبت
تصویر هیبت
دیکشنری فارسی به چینی
هیبت
heshima
تصویری از هیبت
تصویر هیبت
دیکشنری فارسی به سواحیلی
هیبت
경외
تصویری از هیبت
تصویر هیبت
دیکشنری فارسی به کره ای
هیبت
ontzag
تصویری از هیبت
تصویر هیبت
دیکشنری فارسی به هلندی
هیبت
ভক্তি
تصویری از هیبت
تصویر هیبت
دیکشنری فارسی به بنگالی
هیبت
विस्मय
تصویری از هیبت
تصویر هیبت
دیکشنری فارسی به هندی
هیبت
timore reverenziale
تصویری از هیبت
تصویر هیبت
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
هیبت
huşu
تصویری از هیبت
تصویر هیبت
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هیئت
تصویر هیئت
(پسرانه)
شکل، ساختار و صورت ظاهری هر چیز یا هر کس
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شیبت
تصویر شیبت
(پسرانه)
سفیدی مو، پیری
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از هیئت
تصویر هیئت
دسته، ریخت، گروه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از غیبت
تصویر غیبت
دش یاد، ناپیدایی، بدگویی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از هیات
تصویر هیات
انجمن
فرهنگ واژه فارسی سره