جدول جو
جدول جو

معنی هکتور - جستجوی لغت در جدول جو

هکتور(هَِ تُرْ)
پسر فیلوناس سردار معروف اسکندر. (از ایران باستان پیرنیا ص 1351 و 1663)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آکتور
تصویر آکتور
بازیگر سینما و تئاتر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هکتار
تصویر هکتار
واحد اندازه گیری سطح، معادل ده هزار متر مربع
فرهنگ فارسی عمید
(تُرْ)
یکی از الهه های مصریان، که یونانیان آن را آفرودیت نامیدند
لغت نامه دهخدا
(کَتْ وَ)
نام جایی در توران و هندوستان چنانچه از تیمور نامه بظهور می پیوندد. (آنندراج). بنا به روایت حبیب السیر، جایی بوده است نزدیک اندراب و جبال سیاه پوشان و مردم آنجا کافر بوده اند. (رجوع به حبیب السیر چ کتابخانه خیام ج 3 ص 469 شود) :
هندوی زلف تو ای شوخ چه گویم که چه کرد
آنچه او کرد بمن کافر کتور نکند.
ابونصر نصیرای بدخشانی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(تُرْ)
بازیگر. نمایشگر
لغت نامه دهخدا
(دُ)
تلفظ و املاء ’دکتر’ در زبان عربی. رجوع به دکتر شود
لغت نامه دهخدا
(هََ سْتْ وَ)
خداوند هستی. خداوند عالم جل شأنه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(هَِ)
واحد سطح برابربا ده هزار متر مربع. (از یادداشتهای مؤلف). معمولاًواحد سنجش زمین به خصوص در مورد اراضی زراعتی است
لغت نامه دهخدا
تصویری از دکتور
تصویر دکتور
کارگردان، مدیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وکتور
تصویر وکتور
فرانسوی بردار
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی جریب گریب واحد برای مقیاس سطح صد (آر) یک هکتومترمربع 10000 مترمربع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هکتو
تصویر هکتو
فرانسوی پیشوندی برای سد
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی هنر پیشه بازیگر کسی که در صحنه تاتر تلوزیون و سینما نقشی ایفا کند هنرپیشه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هکتار
تصویر هکتار
((ه))
ده هزار متر مربع
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آکتور
تصویر آکتور
((تُ))
هنرپیشه مرد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آکتور
تصویر آکتور
بازیگر، هنرپیشه
فرهنگ واژه فارسی سره
نام دهکده ای در بیرون بشم کلارستاق نوشهر، ورمی که در اثر زیاده روی و پس از لیسیدن نمک و نوشیدن آب، در
فرهنگ گویش مازندرانی