- هچیز
- هیچ چیز، چیزی: (چون درمدت ده سال هچیز ازانواع علم وحکمت نیاموخت (شاهزاده) وطبع او تعلیم وتلقین نپذیرفت)
معنی هچیز - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کهین، کمترین، احقر، اصغر
املای دیگر واژۀ هنوز
ناچیزچیزی اندک، معدوم فانی
هوز، نیز همچنین بعلاوه: فاما سکنگبین بناشتابه بود وسکنگبین مربردسینه را نشاید وهنیز گفته اند که معده را ضعیف کند. توضیح از جمله مغیرات هنیز بمعنی هنوز... شاعر دری گوی باید که درین ابواب تقلید قدما نکند و در آنچ گوید از جاده دری مشهور متداول عدول جایز نشمرد
شیئی، پدیده
چشم چران، مخنث، بدکار، پشت پایی، بی شرم، برای مثال گفتم همی چه گویی ای هیز گلخنی / گفتا که چه شنیدی ای پیر مسجدی (عسجدی - لغت نامه - هیز)
مقابل ناچیز، موجود، آنچه موجود باشد
شیء، جسم
امر، پدید
حالت، موضوع و مانند آن
شیء، جسم
امر، پدید
حالت، موضوع و مانند آن
بیشرم، بدکار
شیء، خواسته، دارایی
چیز خور کردن کسی: مخفیانه دارو یا خوارکی راکه خاصیت جادویی داشته باشد به کسی خوراندن
چیز خور کردن کسی: مخفیانه دارو یا خوارکی راکه خاصیت جادویی داشته باشد به کسی خوراندن
مخنث، بدکار