جدول جو
جدول جو

معنی هویه - جستجوی لغت در جدول جو

هویه
(هَُ وی یَ)
هویت. عبارت است از تشخص و همین معنی میان حکیمان و متکلمان مشهور است. (کشاف اصطلاحات الفنون) ، هویه گاه بر وجود خارجی اطلاق میگردد. (کشاف اصطلاحات الفنون) ، هویه گاه بر ماهیت با تشخص اطلاق میگردد که عبارت است از حقیقت جزئیه. (از کشاف اصطلاحات الفنون) ، (اصطلاح صوفیه) هویه مرتبۀذات بحت را گویند و مرتبۀ احدیت و لاهوت اشارت است از آن. در انسان کامل گوید: هویت حق تعالی عین او است که ممکن نیست ظهور آن. هویت از لفظ هو گرفته شده که اشارۀ به غایب است و آن درباره خدای تعالی اشاره است به کنه ذات او به اعتبار اسماء و صفات او با اشعار به غیبوبت آن. (کشاف اصطلاحات الفنون) :
ان الهویه عین ذات الواحد
و من المحال ظهورها فی شاهد
فکأنها نعت و قد وقعت علی
شان البطون و ما له من جاحد.
(از کشاف اصطلاحات الفنون).
و رجوع به تعریفات سیدجرجانی و هویت شود
لغت نامه دهخدا
هویه
(هََ یَ)
مؤنث هوی. زن صاحب هوی یعنی دوست دارنده. (از اقرب الموارد). رجوع به هوی شود
لغت نامه دهخدا
هویه
(هََ وی یَ)
چاه دورتک. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج). ج، هوایا. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
هویه
(یَ / یِ)
هوبه. (برهان). دوش و کتف. (آنندراج) (برهان) ، پشتی و حمایت. (آنندراج) (برهان). هوبه. (برهان). رجوع به هوبه شود
لغت نامه دهخدا
هویه
هویت در فارسی کتامی اویش، هستی
تصویری از هویه
تصویر هویه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تهویه
تصویر تهویه
هوا را خنک کردن، هوای جایی را عوض کردن، داخل کردن هوای تازه در جایی و خارج کردن هوای آلوده به دود یا بوهای نامطبوع با وسایل مکانیکی یا باز کردن درها و دریچه ها
فرهنگ فارسی عمید
(تَ وُ)
تهویه. هوا دادن. عوض کردن هوای اطاق و محوطه. (فرهنگ فارسی معین).
- دستگاه تهویه، دستگاهی که برای ایجاد هوای مطبوع در سالنها و اماکن عمومی نصب کنند. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(اَ هَْ وِ یَ)
جمع واژۀ هوا. چنانکه اغذیه و ادویه جمع غذا و دوا. (آنندراج) (غیاث اللغات) (مهذب الاسماء) (از ناظم الاطباء) : بر یکدیگر حسد بردند و اهویۀمختلفه در میان ایشان پیدا شد. (تاریخ قم ص 241). رجوع به هوا شود
لغت نامه دهخدا
(اُ وی یَ)
میان آسمان و زمین. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (مهذب الاسماء نسخۀ خطی).
لغت نامه دهخدا
تصویری از اهویه
تصویر اهویه
وای (جو) گودال جمع هوا هواها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تهویه
تصویر تهویه
عوض کردن هوای اطاق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شهویه
تصویر شهویه
مونث شهوی: گایخواه ورنی مونث شهوی قوه شهویه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تهویه
تصویر تهویه
((تَ یِ))
هوا را عوض کردن، خنک کردن هوا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تهویه
تصویر تهویه
تهويةً
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از تهویه
تصویر تهویه
Ventilation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تهویه
تصویر تهویه
ventilation
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از تهویه
تصویر تهویه
אִוְרֵר
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از تهویه
تصویر تهویه
ہواداری
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از تهویه
تصویر تهویه
বায়ুচলাচল
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از تهویه
تصویر تهویه
uingizaji hewa
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از تهویه
تصویر تهویه
havalandırma
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از تهویه
تصویر تهویه
환기
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از تهویه
تصویر تهویه
換気
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از تهویه
تصویر تهویه
ventilasi
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از تهویه
تصویر تهویه
वेंटिलेशन
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از تهویه
تصویر تهویه
การระบายอากาศ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از تهویه
تصویر تهویه
ventilatie
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از تهویه
تصویر تهویه
ventilación
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از تهویه
تصویر تهویه
ventilação
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از تهویه
تصویر تهویه
通风
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از تهویه
تصویر تهویه
wentylacja
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تهویه
تصویر تهویه
вентиляція
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تهویه
تصویر تهویه
Lüftung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تهویه
تصویر تهویه
вентиляция
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تهویه
تصویر تهویه
ventilazione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی