جدول جو
جدول جو

معنی هووره - جستجوی لغت در جدول جو

هووره
هوبره که نام پرنده ای است
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هوبره
تصویر هوبره
پرنده ای وحشی حلال گوشت و بزرگ تر از مرغ خانگی با گردن دراز و بال های زرد رنگ و خالدار، حباری، چرز، جرز، جرد، ابره، تودره، شاست
فرهنگ فارسی عمید
(رَ)
تهمت و بدگمانی. (منتهی الارب). اسم است از هاره. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(رِ)
دهی است از بخش حومه شهرستان شهرکرد. دارای 1142 تن سکنه، آب آن از قنات و زاینده رود و محصول عمده اش کشمش، بادام، برنج و انگور است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(هََ رَ)
هلاکت جای. (منتهی الارب). مهلکه. ج، هورات. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
اسم فارسی خبازی است. (مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(هو وِ)
هربرت کلارک. (1874-1964 میلادی). نام رئیس جمهور اتازونی از سال 1929 تا 1933 م
لغت نامه دهخدا
(هََ رَ)
نیستی و هلاکی. (منتهی الارب). هلاکت: من اطاع ربه فلا هواره علیه. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(بَ رَ / رِ)
شوات. چرز. (یادداشت مؤلف). پرنده ای است که آن را به عربی حباری و به ترکی توغدری گویند. (برهان). مرغی است بری، خاکستری رنگ و منقارش دراز. (تحفۀ حکیم مؤمن)
لغت نامه دهخدا
(هََ / هُو بَ رَ / رِ)
سرگشته و حیران. (برهان). به معنی حیران آورده اند و از طبقات پیر انصاری نقل کرده که شیخ شبلی در حق شیخ یعقوب دعا کرده گفت: خدای تعالی تو را هوبره کند. وی گفت: آمین... (انجمن آرا). رجوع به حاشیۀ برهان چ معین شود
لغت نامه دهخدا
(جَ رَ / رِ)
گیاهی است که آن را سرخ مرد گویند و به عربی عصی الراعی خوانند و بعضی گویند گیاهی است و آن بیشتر در تبریز به هم رسد و بیخ آن را در مرهمها داخل سازند و سیاه پلاو را بدان رنگ کنند و بعضی گویند گاوزبان تلخ است. (برهان)
لغت نامه دهخدا
(هََ وَرْ وَ رَ)
زن هلاک شونده. (منتهی الارب). المراءه الهالکه. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(هََ یْ / هَِ یْ وَ رَ / رِ)
ریخت و هیأتی زشت. (یادداشت مؤلف). هیبره.
- بدهیوره، ریخت و هیأت زشت و کریه وبد. تأکید و تأییدی در بدی آن است. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(هََ صْ وَ رَ)
شیر بیشه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). هصام. هصر. هصم. هصور. رجوع به این مدخل ها شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از هواره
تصویر هواره
از هوره تازی چفته (تهمت) تهمت
فرهنگ لغت هوشیار
پرنده ای از راسته پا بلندان که در نواحی صحرایی و کویری آسیا و اروپا و آفریقا پراکنده است. این پرنده جثه ای بزرگ دارد (بقدر یک بوقلمون) و رنگ پرهایش زرد متمایل به خاکستری وصورتی وخال داراست و رویهمرفته پرنده زیبایی است وازمرغانی است که زیاد شکار میشود بهمین جهت نسل آن روبانقراض است حباری خرچال لک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هوجره
تصویر هوجره
هفت بند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هوبره
تصویر هوبره
((بَ رِ))
پرنده ای است وحشی و حلال گوشت، بزرگتر از مرغ خانگی با گردن دراز و بال های زردرنگ و خال دار، تودره
فرهنگ فارسی معین