فطانت. خردمندی. هوشمندی. مقابل بیهوشی. هشیاری: ای شاعر سبکدل با من چه اوفتادت پنداشتم که عقلت بیش است و هوشیاری. منوچهری. استن این عالم ای جان غفلت است هوشیاری این جهان را آفت است. مولوی. ، حس. (یادداشت مرحوم دهخدا) ، صحو. مقابل مستی
فطانت. خردمندی. هوشمندی. مقابل بیهوشی. هشیاری: ای شاعر سبکدل با من چه اوفتادت پنداشتم که عقلت بیش است و هوشیاری. منوچهری. استن این عالم ای جان غفلت است هوشیاری این جهان را آفت است. مولوی. ، حس. (یادداشت مرحوم دهخدا) ، صحو. مقابل مستی
هوشیار نبودن. نابخردی. بی کیاستی، مدهوشی. بیهوشی. حالت بیخودی و بیهوشی. بهوش نبودن، دیوانگی. ابلهی. حماقت: که او را شماخواستگاری کنید بدینگونه ناهوشیاری کنید. شمسی (یوسف و زلیخا). - ناهوشیاری کردن، ابلهی کردن. بخلاف عقل و فهم رفتار کردن
هوشیار نبودن. نابخردی. بی کیاستی، مدهوشی. بیهوشی. حالت بیخودی و بیهوشی. بهوش نبودن، دیوانگی. ابلهی. حماقت: که او را شماخواستگاری کنید بدینگونه ناهوشیاری کنید. شمسی (یوسف و زلیخا). - ناهوشیاری کردن، ابلهی کردن. بخلاف عقل و فهم رفتار کردن