جدول جو
جدول جو

معنی هوسین - جستجوی لغت در جدول جو

هوسین
گسیختن، بیشتر در مورد رگ و پیوند انسان گفته شود
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هوژین
تصویر هوژین
(دخترانه)
آموختن (نگارش کردی: هژین)
فرهنگ نامهای ایرانی
از ولایت عراق عجم و از منطقۀ ساوه، چهل ودو پاره دیه است و راودان و ازناوه و شمیرم و مرق ودفس و خیجین معظم قرای آن، و حقوق دیوانی این نواحی چهار تومان و نیم مقرر است، (از نزههالقلوب ص 63)، اندیشیدن، (آنندراج)، ملاحظه کردن، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
ملامت و تهمت، (آنندراج)، تهمت و سرزنش و ملامت، (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس)
لغت نامه دهخدا
(قَ سَ)
تثنیۀ قوس در حالت نصبی و جری. (منتهی الارب) : ثم دنا فتدلی. فکان قاب قوسین اءو اءدنی، یعنی دو کمان عربی یا بقدر دو گز. (منتهی الارب) (فرهنگ نظام)
لغت نامه دهخدا
(قَ سَ)
ذوالقوسین. نام شمشیر حسان بن حصن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
سریانی است و گفته اند یونانی است. نوعی از صنوبر است که قندرس نامند. (فهرست مخزن الادویه). رجوع به قندرس شود
لغت نامه دهخدا
(یَ)
سن. کشیش، مولد سامزات در حدود سال 235 میلادی و شهید به سال 312 میلادی در آنتیوش. ذکران وی هفتم ژانویه است
لغت نامه دهخدا
(هََ)
یکی از بخشهای شهرستان کرمانشاهان است. این بخش در خاور شهرستان واقع شده حدود مشخصات آن به شرح زیراست: از طرف شمال به بخش صحنه، از طرف خاور به شهرستان های نهاوند و خرم آباد، از جنوب به شهرستان خرم آباد و از باختر همه جا امتداد رود خانه گاماسیاب. هوای بخش مانند سایر بخش های مجاور سردسیر است. آب قراء آن از چشمه ها و زه آب رودخانه های محلی و قنوات کوچک تأمین میشود. محصول عمده اش غلات، حبوبات آبی و دیمی، لبنیات و سایر محصولات دامی، میوه جات، الوار و کتیرا است. ارتفاعات آن عبارت است از: کوههای شیرز (شاه رزم) و کوه گون بان در شمال، کوه گل زرد در خاور، کوه سیاه کمر کوه امامزاده و کوه خاوری چمن اسماعیل از جنوب این بخش را محصور نموده است. ارتفاع قصبۀ هرسین از سطح دریا 1582 متر است. گودترین آبادی این بخش قریۀگروه بان 1241 متر از سطح اقیانوس مرتفعتر است مهمترین رود خانه این بخش همان رود خانه هرسین بوده پس ازمشروب نمودن قصبه و گرداندن چندین آسیاب وارد دهکده های بخش میگردد. این بخش تابع فرمانداری کرمانشاه است و از 56 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده. جمعیت آن درحدود 185000 نفر است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5). قلعه ای است و قصبه ای در پای آن. هوای معتدل دارد و آبهای روان. (نزهه القلوب). از بلوکات کرمانشاهان است. حد شمالی آن صحنه، حد شرقی نهاوند، حد جنوبی لرستان و غربی کرمانشاه است. از چشمه ای که قریب پانزده سنگ آب دارد مشروب میشود. (از جغرافیای اقتصادی کیهان). در حفاریهای این ناحیه مقداری آثار تاریخی گرانبها از دورۀ حکومت مقدونی ها در ایران به دست آمده است. رجوع به ایران باستان پیرنیا ص 1908 و 1909 شود
لغت نامه دهخدا
(مِ)
دهی است از بخش صومای شهرستان ارومیه. دارای 372 تن سکنه، آب آن از کوهستان و محصول عمده اش غله و توتون و کار دستی مردم جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(هَِ هَِ)
دهی است از دهستان چهاردانگۀ بخش هوراند شهرستان اهر، دارای 109 تن سکنه. (ازفرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
خلیدن، نوعی احساس درد از وجود جسم خارجی همچون خار و غیره
فرهنگ گویش مازندرانی
بودن، اقامت داشتن
فرهنگ گویش مازندرانی
ضربت محکم زدن
فرهنگ گویش مازندرانی