شتاب رفتن، مضطرب شدن در دویدن، بسوی بالا انداختن کمیز را. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، جنبانیده شدن مشک شیر، سست شدن در جماع، جنبان بیرون آمدن بول شتر، جنبیدن دلو. (منتهی الارب)
شتاب رفتن، مضطرب شدن در دویدن، بسوی بالا انداختن کمیز را. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، جنبانیده شدن مشک شیر، سست شدن در جماع، جنبان بیرون آمدن بول شتر، جنبیدن دلو. (منتهی الارب)
زن شادمان چست. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج). رجوع به وذله شود، خادم وذله، خادم سبک و چالاک. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج). خدمتگار سبک و چالاک. (ناظم الاطباء)
زن شادمان چست. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج). رجوع به وَذَلَه شود، خادم وذله، خادم سبک و چالاک. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج). خدمتگار سبک و چالاک. (ناظم الاطباء)
زن شادمان نیکوقامت. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). زن شادمان چست و چالاک. (ناظم الاطباء). و ابن بزرج گوید: وذله عبارت است از سبک و چالاک از مردم و شتر و غیره و گویند: خادم وذله، ای خفیف. (اقرب الموارد). رجوع به مدخل بعد شود
زن شادمان نیکوقامت. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). زن شادمان چست و چالاک. (ناظم الاطباء). و ابن بزرج گوید: وذله عبارت است از سبک و چالاک از مردم و شتر و غیره و گویند: خادم وذله، ای خفیف. (اقرب الموارد). رجوع به مدخل بعد شود
ابن خلیفه ابوالاشهب. تابعی است. در تاریخ اسلام، تابعی به کسی گفته می شود که از صحابه دانش فرا گرفته ولی خود پیامبر اسلام را ندیده است. این طبقه، در شکل گیری مکتب های فقهی، کلامی و تفسیری نقش بنیادین داشتند و با تلاش بی وقفه در انتقال دانش، خدمات عظیمی به تمدن اسلامی ارائه کردند. تابعین در بسیاری از منابع دینی ستایش شده اند.
ابن خلیفه ابوالاشهب. تابعی است. در تاریخ اسلام، تابعی به کسی گفته می شود که از صحابه دانش فرا گرفته ولی خود پیامبر اسلام را ندیده است. این طبقه، در شکل گیری مکتب های فقهی، کلامی و تفسیری نقش بنیادین داشتند و با تلاش بی وقفه در انتقال دانش، خدمات عظیمی به تمدن اسلامی ارائه کردند. تابعین در بسیاری از منابع دینی ستایش شده اند.
معین یکباره آن را بر گرفته از تول انگلیسی دانسته و بار دگر از خاولی ترکی که برابر با پارچه پرز دار است عمید حوله را نیاورده و هوله را پارسی دانسته هوله آبچین خشک (گویش تهرانی) پارچه پرزدار. دارای خاو دارای پرز. توضیح بعضی احتمال داده اند این کلمه از کلمه عربی حله گرفته شده لکن با مراجعه بمعانی حله و موارد استعمال آن در متون لغت و نظم و نثر نادرست بودن این احتمال معلوم میشود
معین یکباره آن را بر گرفته از تول انگلیسی دانسته و بار دگر از خاولی ترکی که برابر با پارچه پرز دار است عمید حوله را نیاورده و هوله را پارسی دانسته هوله آبچین خشک (گویش تهرانی) پارچه پرزدار. دارای خاو دارای پرز. توضیح بعضی احتمال داده اند این کلمه از کلمه عربی حله گرفته شده لکن با مراجعه بمعانی حله و موارد استعمال آن در متون لغت و نظم و نثر نادرست بودن این احتمال معلوم میشود