جدول جو
جدول جو

معنی هواردنین - جستجوی لغت در جدول جو

هواردنین
بوجای خرمن و زیر و رو کردن محصول موجود در آن، پاک نمودن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خوا / خا)
آنکه دین او خوار و پست است. فحش گونه ای است، نظیر: لامذهب، بدمذهب: و مزدک خواردین لعنهاﷲ در روزگار او پدید آمد. (فارسنامۀ ابن البلخی)
لغت نامه دهخدا
(خُ)
دهی است جزء بخش شمیران شهرستان تهران واقع در 6هزارگزی جنوب باختر تجریش و دوهزارگزی ونک. این دهکده دردامنۀ کوه قرار دارد با هوای سرد. آب آن از دو رشته قنات است و در بهار از رود خانه اوین و درکه نیز مشروب میشود. محصول آن غلات و بنشن و یونجه و یک باغ اربابی نیز دارد. شغل اهالی زراعت و ژاکت و شال پشمی بافی است. چناری کهن سال بدانجا است. از ونک میتوان بدان اتومبیل برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(گُ دَ)
آنچه بگوارند. آنچه قابل هضم کردن است
لغت نامه دهخدا
(هَِ)
دهی است از بخش قلعه زراس شهرستان اهواز. جلگه ای است گرم و دارای 68 تن سکنه می باشد. آب آن از چاه و قنات و محصول آن غله است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
چین خوردگی سرتاسری زمین دردوران ماقبل دوران اول (پرکامبرین) است. این چین خوردگی از دریاچه هورون واقع در آمریکای شمالی کشیده شده و تا اروپای شمالی امتداد داشته است
فرهنگ لغت هوشیار
چوبی کمه دو سر آن باریک و میانش ضخیم است و خمیر نان را بوسیله آن تنک سازند، جمع وارد در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) : (... اخبار واردین بمسامع امرا عظام رسید)
فرهنگ لغت هوشیار
دنبال کردن، فراری دادن، گریزاندن
فرهنگ گویش مازندرانی
هموار کردن زمین بعد از شخم زدن
فرهنگ گویش مازندرانی