جدول جو
جدول جو

معنی هواخواه - جستجوی لغت در جدول جو

هواخواه
مشتاق، آرزومند، برای مثال هوا خواه توام جانا و می دانم که می دانی / که هم نادیده می بینی و هم ننوشته می خوانی (حافظ - ۹۴۶)، حامی، طرف دار، کسی که از دیگری طرف داری بکند، یار، دوست
تصویری از هواخواه
تصویر هواخواه
فرهنگ فارسی عمید
هواخواه
(وْ)
یار و دوست و محب. (برهان). هوادار. طرفدار. جانب دار. موافق. (از یادداشتهای بخط مؤلف) :
آن خریدار سخندان و سخن
وآن هواخواه هنرمند و هنر.
فرخی.
پادشا باش و رخ از شادی مانندۀ گل
رخ بدخواه هواخواه تو مانندۀکاه.
فرخی.
بنده وفادار و هواخواه توست
بنده هواخواه و وفادار، دار.
منوچهری.
چوهم دل بود او را، هم درم بود
هوادار و هواخواهش نه کم بود.
فخرالدین اسعد.
دل اختر از جان هواخواه توست
زبان زمانه ثناخواه توست.
اسدی.
هرکه زبان او خوشتر هواخواه اوبیشتر. (قابوسنامه).
تا بود قضا، بود وفادار یمینش
تا هست قدر، هست هواخواه شمالش.
ناصرخسرو.
در کهن انصاف نوان کم بود
پیر هواخواه جوان کم بود.
نظامی.
دلیران ارمن هواخواه او
کمربسته بر رسم و بر راه او.
نظامی.
دو بهره جهان را در آن شهر یافت
هواخواه خود را یکی بهر یافت.
نظامی.
چو دیدند کاوصاف و خلقش نکوست
به طبعش هواخواه گشتند و دوست.
سعدی.
بازآی ساقیا که هواخواه خدمتم
مشتاق بندگی و دعاگوی دولتم.
حافظ.
من کز وطن سفر نگزیدم به عمر خویش
در عشق دیدن تو هواخواه غربتم.
حافظ.
هواخواه توام جانا و میدانم که میدانی
که هم نادیده می بینی و هم ننوشته میخوانی.
حافظ
لغت نامه دهخدا
هواخواه
محب و دوست و طرفدار، هوادار
تصویری از هواخواه
تصویر هواخواه
فرهنگ لغت هوشیار
هواخواه
((~. خا))
مشتاق، آرزومند، حامی، طرفدار
تصویری از هواخواه
تصویر هواخواه
فرهنگ فارسی معین
هواخواه
طرفدار
تصویری از هواخواه
تصویر هواخواه
فرهنگ واژه فارسی سره
هواخواه
آرزومند، پابند، سینه چاک، محب، مشتاق، پیرو، تابع، حامی، طرفدار، مرید، هوادار
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از واخواه
تصویر واخواه
کسی که واخواست می کند، معترض
فرهنگ فارسی عمید
(رَ خوا / خا)
معترض. (از واژه های نو فرهنگستان). کسی که واخواست میکند. در برابر واخوانده. رجوع به واخواست و واخواستن و واخوانده شود
لغت نامه دهخدا
(هََ خوا / خا)
طرفداری. دوستی. علاقه. مساعدت. معاضدت. (یادداشت بخط مؤلف) : آن میل ها و هواخواهی ها که دیده آمده بود بنشست. (تاریخ بیهقی). از جانب وی همه راستی و یکدلی واعتقاد راست و هواخواهی بوده است. (تاریخ بیهقی).
گر ببینی ز مرغ تا ماهی
همه را باشد این هواخواهی.
نظامی.
گل کمر بسته در شهنشاهی
خاک چون باد در هواخواهی.
نظامی
لغت نامه دهخدا
تصویری از خوانخواه
تصویر خوانخواه
انتقام گیرنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از واخواه
تصویر واخواه
معترض
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از داوخواه
تصویر داوخواه
داوطلب
فرهنگ واژه فارسی سره
پیروی، تبعیت، جانبداری، حمایت، طرفداری، آرزومندی، اشتیاق
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از هواخواهی
تصویر هواخواهی
القوّة الجوّيّة
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از هواخواهی
تصویر هواخواهی
Capriciousness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از هواخواهی
تصویر هواخواهی
caprice
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از هواخواهی
تصویر هواخواهی
капризність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از هواخواهی
تصویر هواخواهی
kekasaran
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از هواخواهی
تصویر هواخواهی
capricho
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از هواخواهی
تصویر هواخواهی
capricho
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از هواخواهی
تصویر هواخواهی
kapryśność
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از هواخواهی
تصویر هواخواهی
بد مزاجی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از هواخواهی
تصویر هواخواهی
อารมณ์แปรปรวน
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از هواخواهی
تصویر هواخواهی
גחמה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از هواخواهی
تصویر هواخواهی
grilligheid
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از هواخواهی
تصویر هواخواهی
気まぐれ
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از هواخواهی
تصویر هواخواهی
反复无常
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از هواخواهی
تصویر هواخواهی
hasira
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از هواخواهی
تصویر هواخواهی
변덕
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از هواخواهی
تصویر هواخواهی
капризность
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از هواخواهی
تصویر هواخواهی
मनमानी
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از هواخواهی
تصویر هواخواهی
capriccio
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از هواخواهی
تصویر هواخواهی
Launenhaftigkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از هواخواهی
تصویر هواخواهی
পাগলামি
دیکشنری فارسی به بنگالی