جدول جو
جدول جو

معنی هنین - جستجوی لغت در جدول جو

هنین
(هَُ نَ)
مصغر هن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
هنین
(قَ دَ)
گریستن و نالیدن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). حنین
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از طنین
تصویر طنین
(دخترانه)
انعکاس صوت، پژواک، خوش آهنگی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بنین
تصویر بنین
(دخترانه)
نوعی گیاهی خوراکی که در بهار می روید (نگارش کردی: بهنین)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از حنین
تصویر حنین
(پسرانه)
اشتیاق، ناله، زاری
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آهنین
تصویر آهنین
آهنی، چیزی که از آهن ساخته شده باشد، از جنس آهن، نیرومند، برای مثال با سیه دل چه سود گفتن وعظ؟ / نرود میخ آهنین در سنگ (سعدی - ۹۳)
فرهنگ فارسی عمید
(هََ)
از پهلوی آسی نان، منسوب به آهن. از آهن:
صف دشمن ترا ناستد پیش
ور همه آهنین ترا باشد.
شهید بلخی.
آنجا که پتک باید خایسک بیهده ست
گوز است خواجه سنگین مغز، آهنین سفال.
منجیک.
به شاهراه نیاز اندرون، سفر مسگال
که مرد کوفته گردد بدان ره اندر سخت
وگر خلاف کنی طمع را و، هم بشوی
بدرّد ار به مثل آهنین بودهملخت.
کسائی.
از این مرز تا مرز ایران زمین
کنم روی هامون همه آهنین.
فردوسی.
بدو گفت بر من نیاری گزند
اگر آهنین کوه گردی بلند.
فردوسی.
زمین آهنین شد هوا لاجورد
به ابر اندر آمد سر تیره گرد.
فردوسی.
بکشتند چندان که روی زمین
شد از جوشن کشتگان آهنین.
فردوسی.
یکی نغز تابوت کرد آهنین
بگسترد فرشی ز دیبای چین.
فردوسی.
اگر بارۀ آهنینی بپای
سپهرت بساید نمانی بجای.
فردوسی.
بپای پست کند برکشیده گردن شیر
بدست رخنه کند لاد آهنین دیوار.
عنصری.
چو دیلمان زره پوش شاه، مژگانش
به تیز زوبین، بر پیل ساخته خنگال
درست گوئی شیران آهنین چرمند
همی جهانند از پنجه آهنین چنگال.
عسجدی.
چه برخیزد از خود آهن ترا
چو سر آهنین نیست در زیر خود؟
عطار.
با سیه دل چه سود گفتن وعظ
نرود میخ آهنین بر سنگ.
سعدی.
سست بازو بجهل می فکند
پنجه با مرد آهنین چنگال.
سعدی.
- آهنین جان، ستم بر. جفابر. سخت جان.
- آهنین جگر، دلاور.
- آهنین رگ، پرزور. دلاور
لغت نامه دهخدا
تصویری از بنین
تصویر بنین
فرزندان پسران پسران فرزندان
فرهنگ لغت هوشیار
ظرف کره گیری از ماست، خم کوچک سفالین که دوغ در آن ریزند و جنبانند تا کره آن جدا شود انین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رنین
تصویر رنین
گریه و زاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آهنین
تصویر آهنین
منسوب به آهن ساخته از آهن آهنین: ظروف آهنی مجسمه آهنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آهنین
تصویر آهنین
((هَ))
آهنی، از جنس آهن، بسیار توانا و قوی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جنین
تصویر جنین
رویان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آهنین
تصویر آهنین
حديدٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از آهنین
تصویر آهنین
Iron
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از آهنین
تصویر آهنین
en fer
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از آهنین
تصویر آهنین
铁的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از آهنین
تصویر آهنین
লোহার
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از آهنین
تصویر آهنین
железный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از آهنین
تصویر آهنین
eisern
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از آهنین
تصویر آهنین
залізний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از آهنین
تصویر آهنین
آہنی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از آهنین
تصویر آهنین
chuma
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از آهنین
تصویر آهنین
de ferro
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از آهنین
تصویر آهنین
철의
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از آهنین
تصویر آهنین
鉄の
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از آهنین
تصویر آهنین
ברזל
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از آهنین
تصویر آهنین
लोहे का
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از آهنین
تصویر آهنین
żelazny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از آهنین
تصویر آهنین
เหล็ก
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از آهنین
تصویر آهنین
ijzeren
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از آهنین
تصویر آهنین
de hierro
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از آهنین
تصویر آهنین
di ferro
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از آهنین
تصویر آهنین
besi
دیکشنری فارسی به اندونزیایی