جدول جو
جدول جو

معنی هنزا - جستجوی لغت در جدول جو

هنزا
(هََ)
دهستانی است از بخش ساردوئیۀ شهرستان جیرفت. دارای دوهزار تن سکنه و شامل 51 آبادی. آب آن از رودخانه و چشمه و محصول عمده دهستان غله، حبوب و لبنیات است. مرکز دهستان قریۀ هنزا است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(نَ)
دیواری باشد عظیم سخت و بلند و یگانه که در پیش چیزی کشند. (از حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی). دیواری باشد مفرد که در پیش چیزی کشند. (صحاح الفرس). دیوار سخت و بلند که در پیش چیزی کشند. (فرهنگ خطی). بند. بندروغ. (از ناظم الاطباء) :
صف دشمن ترا ناستد پیش
ور همه آهنین نزا باشد.
شهید (از صحاح الفرس)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
عطا دادن. (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا
(نَ / نُو بَ نَ تَ)
اینجا. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(هََ)
نسب پست. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(هََ نَ)
لغتی است در انا. (اقرب الموارد). من، ضمیر متکلم مفرد. رجوع به انا شود
لغت نامه دهخدا
(اَ)
نازا. نزاینده. نازاینده. عقیم. سترون
لغت نامه دهخدا
(هََ زَ)
دهی است ازبخش مهریز شهرستان یزد. دارای 1674 تن سکنه، آب آن از قنات و محصول عمده اش غله و کار دستی مردم کرباس بافی و نساجی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(مَ زِ)
مونزا. شهری است به ایتالیا در ناحیۀ لومباردی که کلیسای بزرگی از قرنهای 13-14م. و صنعت نساجی و 101600 تن سکنه دارد. (از لاروس)
لغت نامه دهخدا
(هََ)
دهی است از بخش افجۀ شهرستان تهران. دارای 304 تن سکنه، آب آن از رود گلندوک و محصول عمده اش غله، بنشن، میوه وچوب قلمستان است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(هََ نُ)
دهی است از بخش مرکزی شهرستان اهواز. دارای 350 تن سکنه، آب آن از چاه و محصولش غله است. ساکنان از طایفۀ حمید هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
عاقل و دانا و فیلسوف. (ناظم الاطباء). عاقل و دانا و ذوفنون. (لسان العجم شعوری ج 2 ص 230) ، گیاه و گلی که به خودی خود روید. گیاه خودرو. (ناظم الاطباء) (از لسان العجم شعوری ج 2 ص 230)
لغت نامه دهخدا
(پِ)
نام ایالتی است در روسیه. از طرف شمال محدود به نیژنی نو گورود و از سوی مشرق به سیمبیرسک و از جانب جنوب به ساراتوف و از جهت مغرب به تامبوف. مساحت آن به 38839 هزار گز مربّع بالغ میشود و 1402867 تن سکنه دارد مرکب از روس، چوواش، کالموک، باشکیر و اقوام دیگر. هوای آن معتدل و اراضی آن نبات خیز است. محصولات عمده آن حبوبات و کتان است و معادن آه-ن و گوگ-رد و زاج نیز دارد. (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از نزا
تصویر نزا
نازا، عقیم، سترون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کنزا
تصویر کنزا
عاقل و دانا و فیلسوف
فرهنگ لغت هوشیار
تااین زمان تااین هنگام تاکنون: ... و سه کس را هنوز از حیات رمقی مانده بود. یا هنوز که هنوزاست (بود)، (تعبیر قیدی) تااین زمان که درآن هستیم: هنوز که هنوز بود آهو سر بند و نیمتنه کردی آن زمان خود رالله محض یادگار در صندوق نگه داشته بود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هکزا
تصویر هکزا
یونانی به آرش شش پیشوندی برای شش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هنا
تصویر هنا
کتران، خوشه خرما، نژاد پست اینجا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نزا
تصویر نزا
((نَ))
عقیم، نازا
فرهنگ فارسی معین
نشان داده شده
فرهنگ گویش مازندرانی
تا این وقت، تا اکنون، تا این که، به محض این که
فرهنگ گویش مازندرانی
سر کشیدن یک نواخت برنج پیش از دانه بندی
فرهنگ گویش مازندرانی