معنی هنری در فرهنگ اصطلاحات سینمایی

صفتی است برای آثار یا بازیگران شاخصی که برگزیده و گزیده کارند. مشخصه اصلی آنها اندیشه ورزی و اندیشه سازی است. آثاری چون ”هامون“ اثر جاودانه ی مهرجویی در ایران و سه گانه ی کیشلوفسکی (سفید، آبی، قرمز) درسینمای جهان اشخاصی مانند کوبریک در کارگردانی و بازیگر فقیدی چون مارلون براندو در دوران اوج بازیگری، نمونه ی بارز آثار و اشخاص هنری هستند.

معنی هنری در فرهنگ فارسی عمید

هنرمند، باهنر، اهل هنر

معنی هنری در لغت نامه دهخدا

اهل هنر. هنرمند. هنرور:، خواجۀ سید ابوسهل رئیس الرؤسا، احمد بن الحسن آن بارخدای هنری.، فرخی.، آن هنری خواجۀ جلیل چو دریاست، با هنربیشمار و گوهر بی عد.، منوچهری.، آفرین زآن هنری مرکب فرخ پی تو، که به یک شب ز بلاساغون آید به طراز.، منوچهری.، هنری سرفکنده چون لاله است، که کلاهش به سر ندوخته اند.، خاقانی.، هرکو هنری است و عیب خود گفت، با جان هنر قرین شمارش.، خاقانی.،، دلیر: سام نریمان را پرسیدند که آرایش رزم چیست ؟ گفت: فر ارجمند شاه، دانش سپهبد بارای و مبارز هنری. (نوروزنامه)

معنی هنری در فرهنگ فارسی معین

آن چه که در آن هنر به کار رفته، هنرور، هنرمند

معنی هنری - جستجوی لغت در جدول جو

هنری

فرهنگ اصطلاحات سینمایی

هنری

فرهنگ فارسی عمید

هنری(هَُنَ)

لغت نامه دهخدا

هنری

فرهنگ لغت هوشیار

هنری

فرهنگ فارسی معین

هنری

دیکشنری فارسی به عربی

هنری

دیکشنری فارسی به انگلیسی

هنری

دیکشنری فارسی به فرانسوی

هنری

دیکشنری فارسی به هلندی

هنری

دیکشنری فارسی به اردو

هنری

دیکشنری فارسی به پرتغالی

هنری

دیکشنری فارسی به اسپانیایی

هنری

دیکشنری فارسی به لهستانی

هنری

دیکشنری فارسی به روسی

هنری

دیکشنری فارسی به اندونزیایی

هنری

دیکشنری فارسی به تایلندی

هنری

دیکشنری فارسی به آلمانی

هنری

دیکشنری فارسی به عبری

هنری

دیکشنری فارسی به ژاپنی

هنری

دیکشنری فارسی به چینی

هنری

دیکشنری فارسی به سواحیلی

هنری

دیکشنری فارسی به اوکراینی

هنری

دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی

هنری

دیکشنری فارسی به بنگالی

هنری

دیکشنری فارسی به هندی

هنری

دیکشنری فارسی به ایتالیایی

هنری

دیکشنری فارسی به کره ای

هوری

(دخترانه)

نور خورشید (نگارش کردی: هری)

فرهنگ نامهای ایرانی

هندی

از مردم هند، هندوستانی، تهیه شده در هند مثلاً تیغ هندی، فیلم هندی، مربوط به هند مثلاً زبان هندی،
در علوم ادبی ویژگی سبک شعری شاعران فارسی زبان از نیمۀ دوم قرن دهم تا اواخر قرن دوازدهم که از ممیزات آن تخیلات دقیق و مضمون پردازی، معانی پیچیده و باریک و دور از ذهن، الفاظ ساده و بازاری، کثرت استعاره و کنایه و آوردن امثال بسیار در شعر است،
زبانی از شاخۀ زبان های هند و ایرانی که در هند رایج است، در علم نجوم از صورت های فلکی نیمکرۀ جنوبی، کنایه از شمشیر ساخته شده در هند

از مردم هند، هندوستانی، تهیه شده در هند مثلاً تیغ هندی، فیلم هندی، مربوط به هند مثلاً زبان هندی،
در علوم ادبی ویژگی سبْک شعری شاعران فارسی زبان از نیمۀ دوم قرن دهم تا اواخر قرن دوازدهم که از ممیزات آن تخیلات دقیق و مضمون پردازی، معانی پیچیده و باریک و دور از ذهن، الفاظ ساده و بازاری، کثرت استعاره و کنایه و آوردن امثال بسیار در شعر است،
زبانی از شاخۀ زبان های هند و ایرانی که در هند رایج است، در علم نجوم از صورت های فلکی نیمکرۀ جنوبی، کنایه از شمشیر ساخته شده در هند

فرهنگ فارسی عمید

هجری

مربوط به هجرت پیغمبر اسلام مثلاً تقویم هجری

فرهنگ فارسی عمید

هاری

مرضی که در بعضی حیوانات مانند سگ، گربه و گرگ تولید می شود و دارای میکروب مخصوصی است و ممکن است بر اثر گزش حیوان مبتلا مانند سگ میکروب آن سرایت کند و باعث جنون هاری شود، داءالکلب، راژ

فرهنگ فارسی عمید

هیری

گل همیشه بهار، گل شب بو، گیاهی زینتی باساقۀ بلند و گل هایی به رنگ های مختلف
شب انبوی، خیرو، خیری، زراوشان

فرهنگ فارسی عمید

هاری

حالت وکیفیت هار دیوانگی جانوران خاصه سگ، بیماریی است. مرضی است عفونی که عاملش یک ویروس فیلتران است و بوسیله تحریکات عصبی که مهمترین آنها انقباضات عضلانی است مشخص میباشد حیوانات هار مرض را از راه گاز گرفتن بانسان انتقال میدهند. در انسان هنگامیکه ه

فرهنگ لغت هوشیار

هجری

هجری در فارسی فرا رفت منسوب به هجرت. یاتاریخ هجری. تاریخ مسلمانان که مبداش سال هجرت پیمغبراسلام ازمکه بمدینه است. یاهجری شمسی. تاریخ هجری بحساب سالهای شمسی. یا هجری قمری تاریخ هجری بحساب سالهای قمری

فرهنگ لغت هوشیار

هجری

فراروی

فرهنگ واژه فارسی سره

معنی هنری - جستجوی لغت در جدول جو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما