جدول جو
جدول جو

معنی هنرمندی - جستجوی لغت در جدول جو

هنرمندی
باهنر بودن و آثار هنری به وجود آوردن
تصویری از هنرمندی
تصویر هنرمندی
فرهنگ فارسی عمید
هنرمندی
اشتغال به یکی از هنرهای زیبا، خلق آثار هنری، دارای اطلاعات و تجارب در رشته های مختلف فنون و علوم بودن، زیرکی حیله گری
فرهنگ لغت هوشیار
هنرمندی
Artistry
تصویری از هنرمندی
تصویر هنرمندی
دیکشنری فارسی به انگلیسی
هنرمندی
arte
دیکشنری فارسی به پرتغالی
هنرمندی
arte
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
هنرمندی
kunszt
دیکشنری فارسی به لهستانی
هنرمندی
мастерство
دیکشنری فارسی به روسی
هنرمندی
майстерність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
هنرمندی
kunstzinnigheid
دیکشنری فارسی به هلندی
هنرمندی
Kunstfertigkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
هنرمندی
art
دیکشنری فارسی به فرانسوی
هنرمندی
arte
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
هنرمندی
कला
دیکشنری فارسی به هندی
هنرمندی
শিল্পকলার দক্ষতা
دیکشنری فارسی به بنگالی
هنرمندی
sanatkarlık
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
هنرمندی
예술성
دیکشنری فارسی به کره ای
هنرمندی
ustadi wa sanaa
دیکشنری فارسی به سواحیلی
هنرمندی
艺术性
دیکشنری فارسی به چینی
هنرمندی
芸術性
دیکشنری فارسی به ژاپنی
هنرمندی
אומנותיות
دیکشنری فارسی به عبری
هنرمندی
seni
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
هنرمندی
ศิลปะ
دیکشنری فارسی به تایلندی
هنرمندی
فنّيّةٌ
دیکشنری فارسی به عربی
هنرمندی
فنکارانہ مہارت
دیکشنری فارسی به اردو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هنرمند
تصویر هنرمند
(پسرانه)
هنرمند (نگارش کردی: هونهرمهند)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از هنرمند
تصویر هنرمند
کسی که آثار هنری به وجود بیاورد، دارای مهارتی ویژه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هنرمند
تصویر هنرمند
باهنر، دارای هنر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هنرمند
تصویر هنرمند
((~. مَ))
دارای هنر، صنعتگر، آن که آثار هنری می آفریند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هنرمند
تصویر هنرمند
Artist
دیکشنری فارسی به انگلیسی