دارابزین، هرچیز که مردم بر آن تکیه کنند خواه آن شخص باشد و خواه آن محجری و خواه ستونی، (برهان) (آنندراج)، پنجره و محجری را گویند که در پیش خانه مابین دو بازوی در سازند، (برهان) (آنندراج)، دکه و صفۀ در خانه را نیز گویند و به این معنی دارآفزین هم آمده است، (از برهان) (از آنندراج)، گردبرگرد دارآفرینهای صفه، غلامان خاصگی بودند، (تاریخ بیهقی)
دارابزین، هرچیز که مردم بر آن تکیه کنند خواه آن شخص باشد و خواه آن محجری و خواه ستونی، (برهان) (آنندراج)، پنجره و محجری را گویند که در پیش خانه مابین دو بازوی در سازند، (برهان) (آنندراج)، دکه و صفۀ در خانه را نیز گویند و به این معنی دارآفزین هم آمده است، (از برهان) (از آنندراج)، گردبرگرد دارآفرینهای صفه، غلامان خاصگی بودند، (تاریخ بیهقی)
جادوگر و ساحر و افسونگر. (ناظم الاطباء) : آئینه بردار و ببین آن غمزۀ سحر آفرین با زهر پیکان در کمین ترکان خونخوار آمده. خاقانی. بر آن چشم سیه صدآفرین باد که در عاشق کشی سحر آفرینست. حافظ. گر چه طی شد روزگار دولت طومار زلف از خط سحر آفرین خالی است دیوانش هنوز. صائب (از آنندراج)
جادوگر و ساحر و افسونگر. (ناظم الاطباء) : آئینه بردار و ببین آن غمزۀ سحر آفرین با زهر پیکان در کمین ترکان خونخوار آمده. خاقانی. بر آن چشم سیه صدآفرین باد که در عاشق کشی سحر آفرینست. حافظ. گر چه طی شد روزگار دولت طومار زلف از خط سحر آفرین خالی است دیوانش هنوز. صائب (از آنندراج)