قلیلی و کمی و کمیابی و نادری. (ناظم الاطباء). نقصان. قلت. (یادداشت مؤلف) : بدان اندکی سال و چندین خرد که گفتی روانش خرد پرورد. فردوسی. مردی هزار و چهارصد بطلب عروس فرستادم هیچکس بازنیامد و لشکر ما با اندکی افتاد. (اسکندرنامه نسخه سعید نفیسی). و اندکی (اندکی نفث) نشان از خامی باشد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). نخست از اندکی آغاز کنند و بتدریج میفزایند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). باوجود کف راد تو آید گه عطا بسیاری سخاوت حاتم به اندکی. سوزنی. بس بی خبر است زاندکی عمر زان خندۀ غافلان زند صبح. خاقانی
قلیلی و کمی و کمیابی و نادری. (ناظم الاطباء). نقصان. قلت. (یادداشت مؤلف) : بدان اندکی سال و چندین خرد که گفتی روانش خرد پرورد. فردوسی. مردی هزار و چهارصد بطلب عروس فرستادم هیچکس بازنیامد و لشکر ما با اندکی افتاد. (اسکندرنامه نسخه سعید نفیسی). و اندکی (اندکی نفث) نشان از خامی باشد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). نخست از اندکی آغاز کنند و بتدریج میفزایند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). باوجود کف راد تو آید گه عطا بسیاری سخاوت حاتم به اندکی. سوزنی. بس بی خبر است زاندکی عمر زان خندۀ غافلان زند صبح. خاقانی
منسوب به هندسه. مربوط به علم هندسه: فکند از هیأت نه حرف افلاک رقوم هندسی بر تختۀ خاک. نظامی. از طبیعی و هندسی و نجوم همه در دست او چو مهرۀ موم. نظامی. ، دارای شکل هندسی. بروفق علم هندسه. بر اساس علمی: برانوش را گفت گر هندسی پلی سازی آن جایگه چون رسی. فردوسی. یکی از ریاضی برافراخت یال یکی هندسی برگشاد از خیال. نظامی. ، دانندۀ علم هندسه. عالم هندسه: هست طبیب بزرگ و هست منجم فلسفی و هندسی و صاحب سؤدد. منوچهری. - تیر هندسی، عطارد، بدان جهت که دبیر فلک است: ز اوصاف تو تیر هندسی را یار طرف اللسان ببینم. خاقانی. ز اشکال تیغ او قلم تیر هندسی بر سطح ماه خطّ معما برافکند. خاقانی
منسوب به هندسه. مربوط به علم هندسه: فکند از هیأت نُه حرف افلاک رقوم هندسی بر تختۀ خاک. نظامی. از طبیعی و هندسی و نجوم همه در دست او چو مهرۀ موم. نظامی. ، دارای شکل هندسی. بروفق علم هندسه. بر اساس علمی: برانوش را گفت گر هندسی پلی سازی آن جایگه چون رسی. فردوسی. یکی از ریاضی برافراخت یال یکی هندسی برگشاد از خیال. نظامی. ، دانندۀ علم هندسه. عالم هندسه: هست طبیب بزرگ و هست منجم فلسفی و هندسی و صاحب سؤدد. منوچهری. - تیر هندسی، عطارد، بدان جهت که دبیر فلک است: ز اوصاف تو تیر هندسی را یار طرف اللسان ببینم. خاقانی. ز اشکال تیغ او قلم تیر هندسی بر سطح ماه خطِّ معما برافکند. خاقانی
منسوب به هندو. ازمردم هندو، زبا مردم هند هندی: گفت نامه ای ازهندوستان بیاورد آنکه برزویه طبیب از هندوی به پهلوی گردانیده بود. توضیح گاه بجای هندی (منسوب به هند) آید: ... بدل وی فندق هندوی و کنجد سپید و شکر طبرزد... یا هندوی اژدها. شمشیر هندی. یا هندوی نذر. برات حواله
منسوب به هندو. ازمردم هندو، زبا مردم هند هندی: گفت نامه ای ازهندوستان بیاورد آنکه برزویه طبیب از هندوی به پهلوی گردانیده بود. توضیح گاه بجای هندی (منسوب به هند) آید: ... بدل وی فندق هندوی و کنجد سپید و شکر طبرزد... یا هندوی اژدها. شمشیر هندی. یا هندوی نذر. برات حواله
پارسی تازی گشته هندچکی هندسی منسوب به هندسه. یا اشکال هندسی. شکلهایی که درعلم هندسه ازآنها بحث شود مانند: مثلث مربع مربع مستطیل لوزی ذوزنقه کثیرالاضلاع دایره: و اما فایده آنک دایره را از میان دیگر اشکال هندسی برگزیدند و موضع بحور گردانید آنست
پارسی تازی گشته هندچکی هندسی منسوب به هندسه. یا اشکال هندسی. شکلهایی که درعلم هندسه ازآنها بحث شود مانند: مثلث مربع مربع مستطیل لوزی ذوزنقه کثیرالاضلاع دایره: و اما فایده آنک دایره را از میان دیگر اشکال هندسی برگزیدند و موضع بحور گردانید آنست