جدول جو
جدول جو

معنی هندات - جستجوی لغت در جدول جو

هندات(هَِ)
ج هند. (منتهی الارب). گله های شتر. رجوع به هند شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هدات
تصویر هدات
هادی ها، هدایت کننده ها، راه راست نمایان، رهنماها، پیشواها، جمع واژۀ هادی
فرهنگ فارسی عمید
(هََ نَ)
عشرات الوف الوف الوف. مراتب شانزده گانه عدد نزد فیثاغوریان. (یادداشت مؤلف از رسائل اخوان الصفا)
لغت نامه دهخدا
(هََ نَ)
جمع واژۀ هناه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(هَِ)
اندازه. (منتهی الارب). معرب اندازۀ فارسی است. رجوع به هندسه شود
لغت نامه دهخدا
(هَِ)
اندام. (منتهی الارب) : از هندام بیرون افتاده نباشد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی).
- بهندام، به اندام. مهندم. به اندازه: آنکه ترکیب اندامهای او مرکب درست و بهندام و بر شکل و عدد طبیعی باشد... (ذخیرۀ خوارزمشاهی). خرقه های بسیار بگیرند و بر شکل گویی بدوزند و گرد کنند بهندام و اندر بغل او نهند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
لغت نامه دهخدا
(هَُ)
هدایت کنندگان و این جمع هادی است. (غیاث). هداه. رجوع به هداه و هادی شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از هندام
تصویر هندام
پارسی تازی گشته اندام خوش اندام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هنداز
تصویر هنداز
پارسی تازی گشته اندازه
فرهنگ لغت هوشیار