جدول جو
جدول جو

معنی هنبی - جستجوی لغت در جدول جو

هنبی
(هَُ نْ نَ با / هََ نَ با)
زن گول و نادان که در کار زیرکی و استادی کردن نتواند. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
هنبی
(هِمْ بی ی)
منسوب به هنب که بطنی است از ربیعه. (سمعانی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هنری
تصویر هنری
صفتی است برای آثار یا بازیگران شاخصی که برگزیده و گزیده کارند. مشخصه اصلی آنها اندیشه ورزی و اندیشه سازی است. آثاری چون ”هامون“ اثر جاودانه ی مهرجویی در ایران و سه گانه ی کیشلوفسکی (سفید، آبی، قرمز) درسینمای جهان اشخاصی مانند کوبریک در کارگردانی و بازیگر فقیدی چون مارلون براندو در دوران اوج بازیگری، نمونه ی بارز آثار و اشخاص هنری هستند.
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
تصویری از طنبی
تصویر طنبی
اتاق بزرگ، تالار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جنبی
تصویر جنبی
کناری، پهلویی، کنایه از فرعی، غیراصلی، جانبی مثلاً فعالیت های جنبی نمایشگاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هندی
تصویر هندی
از مردم هند، هندوستانی، تهیه شده در هند مثلاً تیغ هندی، فیلم هندی، مربوط به هند مثلاً زبان هندی،
در علوم ادبی ویژگی سبک شعری شاعران فارسی زبان از نیمۀ دوم قرن دهم تا اواخر قرن دوازدهم که از ممیزات آن تخیلات دقیق و مضمون پردازی، معانی پیچیده و باریک و دور از ذهن، الفاظ ساده و بازاری، کثرت استعاره و کنایه و آوردن امثال بسیار در شعر است،
زبانی از شاخۀ زبان های هند و ایرانی که در هند رایج است، در علم نجوم از صورت های فلکی نیمکرۀ جنوبی، کنایه از شمشیر ساخته شده در هند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هنری
تصویر هنری
هنرمند، باهنر، اهل هنر
فرهنگ فارسی عمید
(طَ هَمْ با)
سخت استوار. (منتهی الارب) : بعیرٌ طهنبی، شدیدٌ قوی ٌ. (قطر المحیط)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ذنبی
تصویر ذنبی
پارسی تازی گشته دم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کنبی
تصویر کنبی
منسوب به کنب از مردم قم اهل قم قمی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منبی
تصویر منبی
پیام دهنده آگاه کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هابی
تصویر هابی
خاک گور، گرد خاک انگلیسی سرگرمی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هنری
تصویر هنری
باهنر، هنرمند
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به هند: ازمردم هند، ساخته و پرداخته هند، شمشیرساخته هند یاشمشیری که از آهن هندی سازند: تیغ هندی هجر برانست لیک هندی عشق یبرانتر، آیینه مدور که اشعه آفتاب را در مرکزی جمع کند و اشیا را مشتعل سازد، دور بین
فرهنگ لغت هوشیار
بنگرید به طنبی پارسی است تنبی (اطاق بزرگی که در عقب تالار واقع است) شیشه بند تنبی (گویش گیلکی) شاه نشین باد غرد بسا جای کاشانه و باد غرد بدو اندرون شادی و نوشخورد (ابو شکور) ایوانی که توی ایوان بزرگتر باشد، تالار، اطاقی وسیع و مجلل نظیر شاه نشین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طنبی
تصویر طنبی
((طِ))
تالار، اتاق بزرگ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هنری
تصویر هنری
آن چه که در آن هنر به کار رفته، هنرور، هنرمند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هنری
تصویر هنری
Artistic
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از هنری
تصویر هنری
artistique
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از هنری
تصویر هنری
artístico
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از هنری
تصویر هنری
শিল্পী
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از هنری
تصویر هنری
芸術的な
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از هنری
تصویر هنری
艺术的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از هنری
تصویر هنری
ya kisanii
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از هنری
تصویر هنری
예술적인
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از هنری
تصویر هنری
sanatsal
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از هنری
تصویر هنری
artistico
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از هنری
تصویر هنری
कलात्मक
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از هنری
تصویر هنری
artístico
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از هنری
تصویر هنری
künstlerisch
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از هنری
تصویر هنری
artistiek
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از هنری
تصویر هنری
художній
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از هنری
تصویر هنری
художественный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از هنری
تصویر هنری
artystyczny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از هنری
تصویر هنری
אמנותי
دیکشنری فارسی به عبری