جدول جو
جدول جو

معنی هنبثه - جستجوی لغت در جدول جو

هنبثه
(هَمْ بَ ثَ)
کار دشوار. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، شوریدگی کار و سخن. (منتهی الارب). ج، هنابث. (اقرب الموارد). رجوع به هنابذ شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(زَ)
درترنجیدن. درشت و درترنجیده شدن و منقبض شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، بخیل گشتن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(شَمْ بَ ثَ)
عشق و محبت و دوستی و پیوستگی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ نُءْ)
درآویختن عشق به دل کسی: شنبث الهوی قلبه. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
لنگیدن و به رفتار ددان رفتن مرد. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(قَیْءْ)
گرسنه شدن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، بسیار گردیدن گردو غبار. (منتهی الارب) ، پریدن و برانگیخته شدن گرد و غبار. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(قَهَنْ)
خبر جستن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(هِمْ بِ رَ)
خر ماده. (منتهی الارب). کره خر ماده. (اقرب الموارد). رجوع به هنبر شود
لغت نامه دهخدا
(هَمْ بَ ذَ)
کار سخت و دشوار. ج، هنابذ. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(هُمْ بَ / بِ)
در تداول شکم را گویند. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا