دائم. همواره. همه اوقات: بتا، نگارا! از چشم بد بترس و مکن چرا نداری با خود همیشه چشم پنام ؟ شهید بلخی. بخل همیشه چنان ترابد از آن روی کآب چنان از سفال نو بترابد. خسروانی. همیشه کفش و پیش را کفیده بینم من به جای کفش و پیش دل کفیده بایستی. معروفی بلخی. ایا نشسته به اندیشگان حزین و نژند همیشه اختر تو پست و همت تو بلند. آغاجی. به ابر رحمت ماند همیشه دست امیر چگونه ابر؟ کجا توتکیش باران است. عمارۀ مروزی. شنیدم که گشتاسب را خویش بود پسر را همیشه بداندیش بود. فردوسی. خردمند گفت ای گرانمایه شاه همیشه به تو تازه بادا کلاه. فردوسی. چو او را به رزم اندرون دیدمی همیشه از این روز ترسیدمی. فردوسی. باغبان شد به سوی رز به سحرگاهان که دلش بود همیشه سوی رز خواهان. منوچهری. اگر عقل فانی نگردد تو عقلی وگر جان همیشه بماند تو جانی. منوچهری. همیشه در فزع از وی سپاهیان ملوک چنان کجا به نواحی عقاب بر خرچال. زینبی. همیشه این دولت بزرگ پاینده باد و هر روزی فزونتر. (تاریخ بیهقی). همیشه میخواستم که آن را بشنوم از معتمدی که آن را به رأی العین دیده باشد. (تاریخ بیهقی). همیشه چشم نهاده بود تا پادشاهی بزرگ و جبار بر چاکری خشم گرفتی آنگاه او از کرانه بجستی و گفتی... فلان را من فروگرفتم. (تاریخ بیهقی). ایزدتعالی همیشه ملک رادوستکام داراد. (کلیله و دمنه). همیشه حکمای هر صنف از اهل علم میکوشند تا... (کلیله و دمنه). و به حال خردمند آن لایقتر که همیشه طلب آخرت را بر دنیا مقدم دارد. (کلیله و دمنه). چو چشم بد همیشه دورم از تو چو بدخواه لبت رنجورم از تو. نظامی. از آن به دیرمغانم عزیز میدارند که آتشی که نمیرد همیشه در دل ماست. حافظ
دائم. همواره. همه اوقات: بتا، نگارا! از چشم بد بترس و مکن چرا نداری با خود همیشه چشم پنام ؟ شهید بلخی. بخل همیشه چنان ترابد از آن روی کآب چنان از سفال نو بترابد. خسروانی. همیشه کفش و پیش را کفیده بینم من به جای کفش و پیش دل کفیده بایستی. معروفی بلخی. ایا نشسته به اندیشگان حزین و نژند همیشه اختر تو پست و همت تو بلند. آغاجی. به ابر رحمت ماند همیشه دست امیر چگونه ابر؟ کجا توتکیش باران است. عمارۀ مروزی. شنیدم که گشتاسب را خویش بود پسر را همیشه بداندیش بود. فردوسی. خردمند گفت ای گرانمایه شاه همیشه به تو تازه بادا کلاه. فردوسی. چو او را به رزم اندرون دیدمی همیشه از این روز ترسیدمی. فردوسی. باغبان شد به سوی رز به سحرگاهان که دلش بود همیشه سوی رز خواهان. منوچهری. اگر عقل فانی نگردد تو عقلی وگر جان همیشه بماند تو جانی. منوچهری. همیشه در فزع از وی سپاهیان ملوک چنان کجا به نواحی عقاب بر خرچال. زینبی. همیشه این دولت بزرگ پاینده باد و هر روزی فزونتر. (تاریخ بیهقی). همیشه میخواستم که آن را بشنوم از معتمدی که آن را به رأی العین دیده باشد. (تاریخ بیهقی). همیشه چشم نهاده بود تا پادشاهی بزرگ و جبار بر چاکری خشم گرفتی آنگاه او از کرانه بجستی و گفتی... فلان را من فروگرفتم. (تاریخ بیهقی). ایزدتعالی همیشه ملک رادوستکام داراد. (کلیله و دمنه). همیشه حکمای هر صنف از اهل علم میکوشند تا... (کلیله و دمنه). و به حال خردمند آن لایقتر که همیشه طلب آخرت را بر دنیا مقدم دارد. (کلیله و دمنه). چو چشم بد همیشه دورم از تو چو بدخواه لبت رنجورم از تو. نظامی. از آن به دیرمغانم عزیز میدارند که آتشی که نمیرد همیشه در دل ماست. حافظ
گلی زرد رنگ با بوتۀ کوتاه و برگ های دراز و ستبر که در تمام تابستان گل می دهد و زمستان هم سبز است و از سالی به سال دیگر می ماند و سال بعد نیز گل می دهد، همیشک جوان
گلی زرد رنگ با بوتۀ کوتاه و برگ های دراز و ستبر که در تمام تابستان گل می دهد و زمستان هم سبز است و از سالی به سال دیگر می ماند و سال بعد نیز گل می دهد، همیشک جوان
دهی است از بخش خرم آباد شهرستان شهسوار. دارای 190 تن سکنه، آب آن از رود خانه چشمۀ کیله، محصول عمده اش برنج و مرکبات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
دهی است از بخش خرم آباد شهرستان شهسوار. دارای 190 تن سکنه، آب آن از رود خانه چشمۀ کیله، محصول عمده اش برنج و مرکبات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
میش. رفتن در زمین. (منتهی الارب از مادۀ م ی ش) (ناظم الاطباء) ، گذشتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، آمیختن پشم با موی، آمیختن شیر بز با شیر گوسپند، پنهان داشتن بعض خبر و آشکار کردن بعض آن را، نیمه دوشیدن شیر پستان، آمیختن هر چیزی. (منتهی الارب). و رجوع به میش شود
میش. رفتن در زمین. (منتهی الارب از مادۀ م ی ش) (ناظم الاطباء) ، گذشتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، آمیختن پشم با موی، آمیختن شیر بز با شیر گوسپند، پنهان داشتن بعض خبر و آشکار کردن بعض آن را، نیمه دوشیدن شیر پستان، آمیختن هر چیزی. (منتهی الارب). و رجوع به میش شود
نامی است که در نور و کجور به نوعی درخت دهند و در مازندران قلم (به فتح اول و ثانی) و در گرگان چلم و در رامیان مازرا گویندو در نقاط مختلف گیلان نامهای دیگر بر آن نهاده اند. بوته ای زینتی است که همیشه سبز است. اردشیرجان. حی العالم. (از یادداشت مؤلف). رجوع به همیشک جوان شود
نامی است که در نور و کجور به نوعی درخت دهند و در مازندران قَلَم (به فتح اول و ثانی) و در گرگان چلم و در رامیان مازرا گویندو در نقاط مختلف گیلان نامهای دیگر بر آن نهاده اند. بوته ای زینتی است که همیشه سبز است. اردشیرجان. حی العالم. (از یادداشت مؤلف). رجوع به همیشک جوان شود
نام شهر و مدینه ای باشد و نام بیشه ای است در نواحی آمل که در میان آملیان به شیمای بیشه شهرت دارد. (برهان). (فرهنگ جهانگیری) (فرهنگ رشیدی) (انجمن آرا) (آنندراج). شهری است در ایران زمین. (شرفنامۀ منیری). آنچه از تواریخ مازندران معلوم می شود دو تمیشه بوده است یکی را تمیشۀ اهلم و یکی را تمیشۀ بانصران می گفتند. وقتی افراسیاب از ترکستان عزیمت قلع و قمعمنوچهر کرد، منوچهر در حصار تبره ری محصور شد از آنجا به راه لاریجان به بیشۀ تمیشه اهلم آمد و خزاین وزنان خود را به قلعۀ مور فرستاد که در آن عهد مانهیر می نامیدند. (انجمن آرا) (آنندراج). و از کثرت آبادانی شهری شده و طمیس که در قاموس آورده ظاهراً معرب آن است. (فرهنگ رشیدی). شهرکی است خرد (از دیلمان) به ناحیت طبرستان و گرد وی باره ای و نعمت بسیار و اندرمیان کوه و دریا نهاده است و حصاری دارد استوار، اند روی پشتۀ بسیار. (حدود العالم) : ز آمل گذر سوی تمیشه کرد نشست اندر آن نامور پیشه کرد. فردوسی. چو آمد به نزدیک تمیشه باز نیا را به دیدار او بد نیاز. فردوسی. سراپردۀ شاه بیرون زدند ز تمیشه لشکر به هامون زدند. فردوسی. رجوع به مازندران رابینو و تاریخ غازان و تاریخ جهانگشای جوینی ج 2 ص 223 و حبیب السیر و طمیس و تمیشان شود
نام شهر و مدینه ای باشد و نام بیشه ای است در نواحی آمل که در میان آملیان به شیمای بیشه شهرت دارد. (برهان). (فرهنگ جهانگیری) (فرهنگ رشیدی) (انجمن آرا) (آنندراج). شهری است در ایران زمین. (شرفنامۀ منیری). آنچه از تواریخ مازندران معلوم می شود دو تمیشه بوده است یکی را تمیشۀ اهلم و یکی را تمیشۀ بانصران می گفتند. وقتی افراسیاب از ترکستان عزیمت قلع و قمعمنوچهر کرد، منوچهر در حصار تبره ری محصور شد از آنجا به راه لاریجان به بیشۀ تمیشه اهلم آمد و خزاین وزنان خود را به قلعۀ مور فرستاد که در آن عهد مانهیر می نامیدند. (انجمن آرا) (آنندراج). و از کثرت آبادانی شهری شده و طُمَیس که در قاموس آورده ظاهراً معرب آن است. (فرهنگ رشیدی). شهرکی است خرد (از دیلمان) به ناحیت طبرستان و گرد وی باره ای و نعمت بسیار و اندرمیان کوه و دریا نهاده است و حصاری دارد استوار، اند روی پشتۀ بسیار. (حدود العالم) : ز آمل گذر سوی تمیشه کرد نشست اندر آن نامور پیشه کرد. فردوسی. چو آمد به نزدیک تمیشه باز نیا را به دیدار او بد نیاز. فردوسی. سراپردۀ شاه بیرون زدند ز تمیشه لشکر به هامون زدند. فردوسی. رجوع به مازندران رابینو و تاریخ غازان و تاریخ جهانگشای جوینی ج 2 ص 223 و حبیب السیر و طمیس و تمیشان شود
نام پشته ای است دردارالمرز نزدیک به بیشۀ نارون. (برهان) (از آنندراج). نام جنگلی. (ناظم الاطباء). ظاهراً تمیشه. رجوع به فهرست سفرنامۀ مازندران و استرآباد رابینو شود. (حاشیۀ برهان چ معین). رجوع به تمیشه و تهیشه شود
نام پشته ای است دردارالمرز نزدیک به بیشۀ نارون. (برهان) (از آنندراج). نام جنگلی. (ناظم الاطباء). ظاهراً تمیشه. رجوع به فهرست سفرنامۀ مازندران و استرآباد رابینو شود. (حاشیۀ برهان چ معین). رجوع به تمیشه و تهیشه شود
حی العالم. همیشک. همیشک جوان. (یادداشت مؤلف). رجوع به این کلمات و نیز رجوع به همیشه جوان شود، قسمی بابونه. (ناظم الاطباء). دارای گلهای زرد و نارنجی است که گلبرگ های متعدد دارد
حی العالم. همیشک. همیشک جوان. (یادداشت مؤلف). رجوع به این کلمات و نیز رجوع به همیشه جوان شود، قسمی بابونه. (ناظم الاطباء). دارای گلهای زرد و نارنجی است که گلبرگ های متعدد دارد
گیاهی است از تیره سوسنی ها و از دسته اسمیلاسه که دارای گلهای نارنجی رنگ و معطر زیبایی است بهمین جهت در باغها و پارکها بعنوان گیاهی زینتی کشت میشود. این گیاه در سر تا سر جنگلهای شمالی ایران فراوان است تلم چلم مازرا ویچ کرویچ زن کیش زن کش زرگن غارالارض دفنه اسکندریه غاراسکندریه انبوب الراعی
گیاهی است از تیره سوسنی ها و از دسته اسمیلاسه که دارای گلهای نارنجی رنگ و معطر زیبایی است بهمین جهت در باغها و پارکها بعنوان گیاهی زینتی کشت میشود. این گیاه در سر تا سر جنگلهای شمالی ایران فراوان است تلم چلم مازرا ویچ کرویچ زن کیش زن کش زرگن غارالارض دفنه اسکندریه غاراسکندریه انبوب الراعی
گیاهی است پایا از تیره فاوانیا که غالبا روی دیوارها و سقف کاه گلی منازل روستایی میروید. برگهایش بیضی شکل و نوک تیز و گلهایش مایل به بنفش است. ازاین گیاه درمداوای بواسیر و رفع سوختگیها نیز استفاده میکنند. در اکثر نواحی شمالی ایران میروید همیسقوس عنب السطوح، همیشه بهار
گیاهی است پایا از تیره فاوانیا که غالبا روی دیوارها و سقف کاه گلی منازل روستایی میروید. برگهایش بیضی شکل و نوک تیز و گلهایش مایل به بنفش است. ازاین گیاه درمداوای بواسیر و رفع سوختگیها نیز استفاده میکنند. در اکثر نواحی شمالی ایران میروید همیسقوس عنب السطوح، همیشه بهار
گیاهی است از تیره مرکبان و از دسته آفتابی ها. در حدود 15 گونه از آن شناخته شده که دراکثر نقاط آسیا و اروپا و آفریقای شمالی میرویند. این گیاه یکساله است و گلهایش زرد مایل به نارنجی است و بعنوان گیاهی زینتی نیز کشت میشود قوقحان اقحوان زبیده آذرگون همیشه بهار باغی قرقهان مرجون کحلا سهلابی خیری ابرون حی العالم دایم الحیاه خیری زرد میشا میش بهار همیشه جوان. توضیح گل همیشه بهار فرنگی و غیره 2 قسم در عهد ناصرالدین شاه در ایران متداول گردید. یاهمیشه بهارکوهی. گیاهی است پایا از تیره مرکبان که درحدود 10 گونه ازآن شناخته شده و همه درنواحی کوهستانی نیمکره شمالی زمین میرویند گلهایش زرد طلاییاست و زارعان نواحی سویس و بلغارستان و مجارستان از گلهای آن مانند توتون جهت تدخین استفاده میکنند بعلاوه ریشه و گل آن در پزشکی و دامپزشکی بعنوان مدر و مقوی و ضد کرم مورد استفاده واقع میشود ارنکیا ارنیکای کوهی خالق الفهند ارنیکای جبلیه تنباکوی کوهی داغ توتوتی اوکوز گوزو دخان الفوخ پینره
گیاهی است از تیره مرکبان و از دسته آفتابی ها. در حدود 15 گونه از آن شناخته شده که دراکثر نقاط آسیا و اروپا و آفریقای شمالی میرویند. این گیاه یکساله است و گلهایش زرد مایل به نارنجی است و بعنوان گیاهی زینتی نیز کشت میشود قوقحان اقحوان زبیده آذرگون همیشه بهار باغی قرقهان مرجون کحلا سهلابی خیری ابرون حی العالم دایم الحیاه خیری زرد میشا میش بهار همیشه جوان. توضیح گل همیشه بهار فرنگی و غیره 2 قسم در عهد ناصرالدین شاه در ایران متداول گردید. یاهمیشه بهارکوهی. گیاهی است پایا از تیره مرکبان که درحدود 10 گونه ازآن شناخته شده و همه درنواحی کوهستانی نیمکره شمالی زمین میرویند گلهایش زرد طلاییاست و زارعان نواحی سویس و بلغارستان و مجارستان از گلهای آن مانند توتون جهت تدخین استفاده میکنند بعلاوه ریشه و گل آن در پزشکی و دامپزشکی بعنوان مدر و مقوی و ضد کرم مورد استفاده واقع میشود ارنکیا ارنیکای کوهی خالق الفهند ارنیکای جبلیه تنباکوی کوهی داغ توتوتی اوکوز گوزو دخان الفوخ پینره