- همکار
دو تن که یک پیشه و یک حرفه داشته باشند، هم پیشه، هم شغل
معنی همکار - جستجوی لغت در جدول جو
- همکار (هََ)
شریک و هم پیشه. (آنندراج) :
نه ز همدستان ماننده به هم دستی
نه ز همکاران ماننده بدو یک تن.
فرخی.
مشو یار بدخواه و همکار بد
که تنها بسی به که با یار بد.
اسدی.
هرکه را اختیار کند همکاران او رامطیع باشند. (تاریخ بیهقی).
حدیث مدعیان و خیال همکاران
همان حکایت زردوز و بوریاباف است.
حافظ.
کار را بی کارفرما پیش بردن مشکل است
کارفرمایی به من از غیرت همکار ده.
صائب.
بیستون سینه را ناخن کند روی مسیح
پر به چشم کم مبین، همکار فرهاد است این.
مسیح کاشی
نه ز همدستان ماننده به هم دستی
نه ز همکاران ماننده بدو یک تن.
فرخی.
مشو یار بدخواه و همکار بد
که تنها بسی به که با یار بد.
اسدی.
هرکه را اختیار کند همکاران او رامطیع باشند. (تاریخ بیهقی).
حدیث مدعیان و خیال همکاران
همان حکایت زردوز و بوریاباف است.
حافظ.
کار را بی کارفرما پیش بردن مشکل است
کارفرمایی به من از غیرت همکار ده.
صائب.
بیستون سینه را ناخن کند روی مسیح
پر به چشم کم مبین، همکار فرهاد است این.
مسیح کاشی
- همکار
شریک و هم پیشه
- همکار
دستیار، شریک، هم پیشه، هم حرفه، همدست، هم شغل، هم قطار
- همکار
زميلٌ
- همکار
Collaborator
- همکار
collaborateur
- همکار
kolaborator
- همکار
ساتھی
- همکار
ผู้ร่วมงาน
- همکار
合作者
- همکار
שותף
- همکار
協力者
- همکار
mshirika
- همکار
협력자
- همکار
işbirlikçi
- همکار
সহকর্মী
- همکار
सहयोगी
- همکار
collaboratore
- همکار
Mitarbeiter
- همکار
medewerker
- همکار
співробітник
- همکار
сотрудник
- همکار
współpracownik
- همکار
colaborador
- همکار
colaborador
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
Collaborative, Cooperative, Collaboration, Cooperation, Cooperativeness
