استفن، کشیش فیزیولوژیست و شیمی دان وکاشف معروف انگلیسی در سال 1677 میلادی در بکسبورن کنت متولد شد، ابتدا در یک کالج مذهبی تحصیل کرد و سپس در دانشگاه کیمبریج به تحصیل پرداخت، وی مطالعات عمیقی در فیزیولوژی گیاهی و حیوانی کرد، بیشتر شهرت وی بواسطۀ سلسله مقالاتی است که انتشار داد، جلد اول آنها مربوط به سبزیهاست و جلد دوم راجع به خون، مهمترین اهمیت را در اثبات عقیدۀ گردش و دوران خون بعداز ویلیام هاروی که کاشف آن بود دارد، هالس در سال 1761 میلادی وفات یافت، (از دائره المعارف بریتانیکا)
استفن، کشیش فیزیولوژیست و شیمی دان وکاشف معروف انگلیسی در سال 1677 میلادی در بکسبورن کنت متولد شد، ابتدا در یک کالج مذهبی تحصیل کرد و سپس در دانشگاه کیمبریج به تحصیل پرداخت، وی مطالعات عمیقی در فیزیولوژی گیاهی و حیوانی کرد، بیشتر شهرت وی بواسطۀ سلسله مقالاتی است که انتشار داد، جلد اول آنها مربوط به سبزیهاست و جلد دوم راجع به خون، مهمترین اهمیت را در اثبات عقیدۀ گردش و دوران خون بعداز ویلیام هاروی که کاشف آن بود دارد، هالس در سال 1761 میلادی وفات یافت، (از دائره المعارف بریتانیکا)
دراصطلاح طب، دارویی است که به عضوی که مبتلا به خشکی وزبری شده باشد، می نهند تا دفع زبری و خشکی و خشونت از آن عضو بشود. (از قانون ابوعلی کتاب 2 ص 150 و کشاف اصطلاحات الفنون). آنکه درشتی را به ملاست بدل کند. (یادداشت مرحوم دهخدا) ، چیزی که از دست بیفتد و آگاه نشوی از آن. (یادداشت مرحوم دهخدا)
دراصطلاح طب، دارویی است که به عضوی که مبتلا به خشکی وزبری شده باشد، می نهند تا دفع زبری و خشکی و خشونت از آن عضو بشود. (از قانون ابوعلی کتاب 2 ص 150 و کشاف اصطلاحات الفنون). آنکه درشتی را به ملاست بدل کند. (یادداشت مرحوم دهخدا) ، چیزی که از دست بیفتد و آگاه نشوی از آن. (یادداشت مرحوم دهخدا)
نام محلی است در انطابلس در آفریقا. (از معجم البلدان). و بنا به نوشته مؤلف حبیب السیر (چ سنگی ج 1 ص 406) در جنگهای صلیبی املس بوسیلۀ صلاح الدین ایوبی فتح شد
نام محلی است در انطابلس در آفریقا. (از معجم البلدان). و بنا به نوشته مؤلف حبیب السیر (چ سنگی ج 1 ص 406) در جنگهای صلیبی املس بوسیلۀ صلاح الدین ایوبی فتح شد
نام مردی است که مادر خود را بر پشت بار کرده به حج برد و به وی بس نیکی نمود، و آن مثل شددر برّ والدین، چنانکه گویند: أبرّ من عملس، نیکوکارتر از عملس. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
نام مردی است که مادر خود را بر پشت بار کرده به حج برد و به وی بس نیکی نمود، و آن مثل شددر برّ والدین، چنانکه گویند: أبرّ من عملس، نیکوکارتر از عملس. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
کسی. (منتهی الارب). احدی. (اقرب الموارد). کسی که انس گرفته شود به او. (معجم متن اللغه) (تاج العروس) : مابها هبلس، نیست در آن خانه کسی، احدی. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (معجم متن اللغه) (تاج العروس). هبلیس
کسی. (منتهی الارب). احدی. (اقرب الموارد). کسی که انس گرفته شود به او. (معجم متن اللغه) (تاج العروس) : مابها هبلس، نیست در آن خانه کسی، احدی. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (معجم متن اللغه) (تاج العروس). هبلیس
دهی است از دهستان پیران بخش حومه شهرستان مهاباد. واقع در 53 هزارگزی خاور شوسۀ خانه به نقده. ناحیه ای است جلگه ای، معتدل و دارای 15 تن سکنۀ کرد میباشد. آب آن از روخانه لاوین و محصولاتش غلات است. اهالی به زراعت مشغولند. راه آن مالرو است. به این ده ایلاس نیز میگویند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان پیران بخش حومه شهرستان مهاباد. واقع در 53 هزارگزی خاور شوسۀ خانه به نقده. ناحیه ای است جلگه ای، معتدل و دارای 15 تن سکنۀ کرد میباشد. آب آن از روخانه لاوین و محصولاتش غلات است. اهالی به زراعت مشغولند. راه آن مالرو است. به این ده ایلاس نیز میگویند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)