- همفکر
مثل التّفكير
معنی همفکر - جستجوی لغت در جدول جو
- همفکر
Likeminded
- همفکر
de même avis
- همفکر
della stessa opinione
- همفکر
ہم خیال
- همفکر
de ideas afines
- همفکر
jednolity w poglądach
- همفکر
единомышленный
- همفکر
однодумний
- همفکر
gelijkgestemd
- همفکر
gleichgesinnt
- همفکر
มีความคิดเห็นเดียว
- همفکر
समान सोच
- همفکر
sependapat
- همفکر
בעל דעה דומה
- همفکر
同じ考えの
- همفکر
志同道合的
- همفکر
de mesma opinião
- همفکر
같은 생각을 가진
- همفکر
aynı fikirde
- همفکر
একমত
- همفکر
wazo moja
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(مُ فَکْ کَ)
لغت نامه دهخدا
اندیشیده شده. آنچه موضوع اندیشه واقعشود. چیزی که درباره آن اندیشیده شود:
ز اندیشه غمی گشت مرا جان به تفکر
پرسنده شد این نفس مفکر ز مفکر.
ناصرخسرو
ز اندیشه غمی گشت مرا جان به تفکر
پرسنده شد این نفس مفکر ز مفکر.
ناصرخسرو
(مُ فَکْ کِ)
لغت نامه دهخدا
اندیشه نماینده. (آنندراج). فکرکننده. (غیاث). آنکه اندیشه می نماید. (ناظم الاطباء). اندیشه کننده. اندیشنده:
ز اندیشه غمی گشت مرا جان به تفکر
پرسنده شد این نفس مفکر ز مفکر.
ناصرخسرو
ز اندیشه غمی گشت مرا جان به تفکر
پرسنده شد این نفس مفکر ز مفکر.
ناصرخسرو
هم راء ی، هم عقیده، هم مرام، هم مشرب