جدول جو
جدول جو

معنی همسر - جستجوی لغت در جدول جو

همسر
زوجه، عیال
تصویری از همسر
تصویر همسر
فرهنگ واژه فارسی سره
همسر
زن یا شوهر، برای مثال همسری یافتم که هم سر او / نیست کس در دیار و کشور او (نظامی۴ - ۶۶۷)، کنایه از همقد، کنایه از برابر، کنایه از برابر در بلندی یا در قدرومرتبه
تصویری از همسر
تصویر همسر
فرهنگ فارسی عمید
همسر
برابر، عدیل، نظیر، همانند و نیز بمعنای زن یا شوهر هم می باشد
تصویری از همسر
تصویر همسر
فرهنگ لغت هوشیار
همسر
((~. سَ))
هم اندازه، برابر، زن یا شوهر
تصویری از همسر
تصویر همسر
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

هم قدیهم قد و قامتی، همشانی همرتبگی، نظیر بودن قرین بودن، شوهر بازوجه بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از همسو
تصویر همسو
همجهت، هم جهت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از همار
تصویر همار
آمار، شمار، عدد و حساب، همواره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از همگر
تصویر همگر
به هم آورنده، پیوند دهنده، بافنده، رفوگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از همبر
تصویر همبر
هم پهلو، برابر، همنشین، همراه، قرین و نظیر
فرهنگ فارسی عمید
واحدمسافت درایران باستان وآن معادل یک فرسنگ و یک فرسنگ معادل هزار گام و هر گام معائل دو پا بود و دو هاسر معادل یک اسپراس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از همبر
تصویر همبر
قرین و نظیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از همار
تصویر همار
شماره حساب، آمار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از همیر
تصویر همیر
مردنی: پیرزن، خوشخرام: آهو
فرهنگ لغت هوشیار
بهم کننده پیونددهنده چیزها، رفوگر: و را عالی ترین منصب تمام است قضای همگر و جلواه دادن، (پوربهای جامی رشیدی) توضیح رشیدی گوید: در اکثر فرهنگها بمعنی جولاه گفته زیرا که تار و پود را بهم میکند و این معنی اگر چه بحسب معنی ترکیبی درست است اما از شعر پوربها معنی رفوگر ظاهرمیشود و مجد همگر نیز رفوگر بوده نه جولاهه والله اعلم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هاسر
تصویر هاسر
((سْ))
واحد مسافت در ایران باستان و آن معادل یک فرسنگ بود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از همگر
تصویر همگر
((هَ گَ))
بافنده، رفوگر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از همبر
تصویر همبر
((هَ بَ))
قرین، همنشین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از همار
تصویر همار
((هَ))
آمار، شماره، عدد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هسر
تصویر هسر
یخ، آبی که از شدت سردی بسته و سفت شده باشد، هسیر، هتشه، کاشه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مسر
تصویر مسر
پوشنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هسر
تصویر هسر
اسم یخ. یا پرهسر. پرازیخ: (پیش من شعر یکی باریکی دوست بخواند زان زمان بازهنوز این دل من پرهسراست) (لبیبی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هسر
تصویر هسر
((هَ سَ))
یخ و آب فسرده
فرهنگ فارسی معین
دو یا چند تن که با هم در یک سرای اقامت دارند نسبت بیکدیگر) همسایه: و موش مردمان را همسرایه و هم خانه است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سروهمسر
تصویر سروهمسر
دوست و دشمن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناهمسری
تصویر ناهمسری
همسرنبودن همسان نبودن مقابل همسری
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه پایه ورتبه اش بادیگری همسان نیست ناهمتا: چودرگیتی تراهمسرندانم به ناهمسرت دادن کی توانم ک (یوسف وزلیخامنسوب بفردوسی لغ) مقابل همسر
فرهنگ لغت هوشیار