جدول جو
جدول جو

معنی همرشه - جستجوی لغت در جدول جو

همرشه
(هََ رَ شَ)
جنبش. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از همیشه
تصویر همیشه
دائم، مدام، جاوید، پیوسته، همواره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از همراه
تصویر همراه
رفیق، برای مثال همراه اگر شتاب کند همره تو نیست / دل در کسی مبند که دل بستۀ تو نیست (سعدی - ۱۰۶)، موافق، هم قدم، دو تن که با هم راه بروند، آنچه قابل حمل و جابه جایی است
فرهنگ فارسی عمید
(هََ شَ / شِ)
دائم. همواره. همه اوقات:
بتا، نگارا! از چشم بد بترس و مکن
چرا نداری با خود همیشه چشم پنام ؟
شهید بلخی.
بخل همیشه چنان ترابد از آن روی
کآب چنان از سفال نو بترابد.
خسروانی.
همیشه کفش و پیش را کفیده بینم من
به جای کفش و پیش دل کفیده بایستی.
معروفی بلخی.
ایا نشسته به اندیشگان حزین و نژند
همیشه اختر تو پست و همت تو بلند.
آغاجی.
به ابر رحمت ماند همیشه دست امیر
چگونه ابر؟ کجا توتکیش باران است.
عمارۀ مروزی.
شنیدم که گشتاسب را خویش بود
پسر را همیشه بداندیش بود.
فردوسی.
خردمند گفت ای گرانمایه شاه
همیشه به تو تازه بادا کلاه.
فردوسی.
چو او را به رزم اندرون دیدمی
همیشه از این روز ترسیدمی.
فردوسی.
باغبان شد به سوی رز به سحرگاهان
که دلش بود همیشه سوی رز خواهان.
منوچهری.
اگر عقل فانی نگردد تو عقلی
وگر جان همیشه بماند تو جانی.
منوچهری.
همیشه در فزع از وی سپاهیان ملوک
چنان کجا به نواحی عقاب بر خرچال.
زینبی.
همیشه این دولت بزرگ پاینده باد و هر روزی فزونتر. (تاریخ بیهقی). همیشه میخواستم که آن را بشنوم از معتمدی که آن را به رأی العین دیده باشد. (تاریخ بیهقی). همیشه چشم نهاده بود تا پادشاهی بزرگ و جبار بر چاکری خشم گرفتی آنگاه او از کرانه بجستی و گفتی... فلان را من فروگرفتم. (تاریخ بیهقی). ایزدتعالی همیشه ملک رادوستکام داراد. (کلیله و دمنه). همیشه حکمای هر صنف از اهل علم میکوشند تا... (کلیله و دمنه). و به حال خردمند آن لایقتر که همیشه طلب آخرت را بر دنیا مقدم دارد. (کلیله و دمنه).
چو چشم بد همیشه دورم از تو
چو بدخواه لبت رنجورم از تو.
نظامی.
از آن به دیرمغانم عزیز میدارند
که آتشی که نمیرد همیشه در دل ماست.
حافظ
لغت نامه دهخدا
(هََ)
آنکه در راه با کسی رود:
مبادا به جز بخت همراهتان
شود تیره دیدار بدخواهتان.
فردوسی.
ز بدها تو بودی مرا دستگیر
چرا راه جستی ز همراه پیر؟
فردوسی.
همی بود همراهشان چار سگ
سگانی که نخجیر کردی به تگ.
فردوسی.
چرا همراه بد جستی و بدخواه
تو نشنیدی که همراه است و پس راه ؟
فخرالدین اسعد.
که نتوان بر این کوه تنها شدن
دو همراه باید به یک جا شدن.
نظامی.
بر آن ره که نارفته باشی بسی
مرو گرچه همراه باشد کسی.
نظامی.
لباسی پوش چون خورشید و چون ماه
که باشد تا تو باشی با تو همراه.
نظامی.
شوریده ای همراه ما بود، نعره ای بزد و راه بیابان گرفت. (گلستان). پیاده ای سر و پا برهنه از کوفه با کاروان حجاز همراه شد. (گلستان).
دیدۀ سعدی و دل همراه توست
تا نپنداری که تنها میروی.
سعدی.
میروی با دل تو همراه است
می نشینی ز جانت آگاه است.
اوحدی.
، قرین. همدم. مونس:
که همواره شاه جهان شاه باد
سخندان و با بخت همراه باد.
فردوسی.
با این همه چهار دشمن متضاد از طبایع با وی همراه، بلکه همخواب. (کلیله و دمنه).
چو زآن گم گشته گنج آگاه گشتم
دگر ره با طرب همراه گشتم.
نظامی.
، متفق. موافق. هم عقیده و هم پیمان:
از ایرا که همراه و یار توایم
بر این پهن میدان سوار توایم.
فردوسی.
با او ددگان به عهد همراه
چون لشکر نیک عهد با شاه.
نظامی.
به تو مشغول و با تو همراهم
وز تو بخشایش تو میخواهم.
سعدی.
ترکیب ها:
- همراه شدن. همراه کردن. همراهی. رجوع به این سه مدخل شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از همراه
تصویر همراه
آنکه در راه با کسی رود، موافق، رفیق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از همیشه
تصویر همیشه
همه اوقات، همواره، دائم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از همیشه
تصویر همیشه
((هَ ش))
پیوسته، همواره
فرهنگ فارسی معین
تصویری از همراه
تصویر همراه
همسفر، متفق، متحد، به اتفاق (در طی طریق)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از همیشه
تصویر همیشه
دایم، ابد، ابداً، ابدالاباد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از همراه
تصویر همراه
به اتفاق، انضمام، توام، رفیق
فرهنگ واژه فارسی سره
پیوسته، دایم، دایماً، دایماً، علی الدوام، علی الاتصال، لاینقطع، مدام، مستمرا، هماره، همواره
متضاد: ابداً، هرگز
فرهنگ واژه مترادف متضاد
دوست، رفیق، موتلف، متحد، متفق، ملازم، ندیم، ندیمه، همقدم، همگام، یار، پابه پا
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از همراه
تصویر همراه
رفيقٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از همراه
تصویر همراه
Accompanying
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از همراه
تصویر همراه
accompagnant
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از همراه
تصویر همراه
同行する
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از همراه
تصویر همراه
acompanhante
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از همراه
تصویر همراه
acompañante
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از همراه
تصویر همراه
ہمراہ
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از همراه
تصویر همراه
ร่วม
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از همراه
تصویر همراه
menyertai
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از همراه
تصویر همراه
מלווה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از همراه
تصویر همراه
сопровождающий
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از همراه
تصویر همراه
супроводжуючий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از همراه
تصویر همراه
anayeandamana
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از همراه
تصویر همراه
동반하는
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از همراه
تصویر همراه
eşlik eden
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از همراه
تصویر همراه
সঙ্গী
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از همراه
تصویر همراه
साथ में
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از همراه
تصویر همراه
accompagnante
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از همراه
تصویر همراه
towarzyszący
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از همراه
تصویر همراه
begleitend
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از همراه
تصویر همراه
begeleidend
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از همراه
تصویر همراه
陪伴的
دیکشنری فارسی به چینی