جدول جو
جدول جو

معنی همایونشاه - جستجوی لغت در جدول جو

همایونشاه
(هَُ)
یکی از شاهان بابری (تیموریان هند) است. وی معاصر شاه تهماسب صفوی بوده است. (از تاریخ ادبی ایران تألیف براون ج 3 ص 425 و 464 از ترجمه فارسی). وی فرزند ظهیرالدین بابر و پشت ششم تیمور گورکانی است. تسلط او بر دهلی و هندوستان از سال 932 هجری قمری آغاز شده است. وی در 938 کالنجر و در 945 قندهار را تصرف کرد. صاحب مجمعالفصحا در باب اول کتاب خود وی را در شمار شاهان اهل شعر و سخن نام برده و نقل کرده است که پس از آنکه وی بکمک شاه تهماسب صفوی بر یاغیان دیار خود چیره شد این قطعه را برای تهماسب ساخت:
دشمنم شیر است و عمری پشت بر من کرده است
حالیا از روی خصمی روی بر من کرده است
خسروا عمری است تا عنقای عالی همتم
قلۀ قاف قناعت را نشیمن کرده است
روزگار سفلۀ گندم نمای جوفروش
طوطی طبع مرا قانع به ارزن کرده است
دارم اکنون التماس از شه که تا با من کند
آنچه با سلمان علی در دشت ارژن کرده است.
و گویا در همان هنگام نیز برای خوش آمد شاه صفی این رباعی را ساخته است:
گشتیم به جان بندۀ اولاد علی
هستیم همیشه شاد با یاد علی
چون سرّ ولایت از علی ظاهر شد
کردیم همیشه ورد خود نادعلی.
رجوع به مجمعالفصحاء ج 1 ص 62 و نیز رجوع به تاریخ ادبیات براون ج 4 ترجمه رشید یاسمی شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(هَُ)
دارالملک. پای تخت شاهان. (برهان)
لغت نامه دهخدا
تصویری از همایون گاه
تصویر همایون گاه
پایتخت دار الملک
فرهنگ لغت هوشیار
پایتخت، دارالخلافه، دارالملک
فرهنگ واژه مترادف متضاد