جدول جو
جدول جو

معنی هلیزآباد - جستجوی لغت در جدول جو

هلیزآباد
(هََ)
دهی است از بخش حومه شهرستان سنندج که 430 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله و میوه و انگور و لبنیات است. زنان قالیچه و گلیم و جاجیم می بافند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(طَ)
دهی است جزء دهستان رودبار بخش طرخوران شهرستان اراک در 36هزارگزی شمال باختر طرخوران و 12هزارگزی فرک. کوهستانی و سردسیر با 178 تن سکنه. آب آن از رود خانه قره چای، محصول آنجا غلات و بنشن و پنبه و انگور، شغل اهالی زراعت و گله داری و قالیچه و گلیم و جاجیم بافی است. راه آن مالرو است و از طریق نوبهار اتومبیل میتوان برد. از آثار قدیم پل مخروبه ای است بر روی رود خانه قره چای. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(قُ)
دهی است از دهستان شهر ویران بخش حومه شهرستان مهاباد، واقع در 13هزارگزی شمال مهاباد. در مسیر شوسۀ مهاباد به ارومیه. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل مالاریایی است. سکنۀ آن 217 تن است. آب از رود خانه مهاباد و محصول آن غلات، توتون، چغندر، حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است. راه شوسۀ دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
دهی از دهستان کرون بخش نجف آباد شهرستان اصفهان. سکنۀ آن 462 تن. آب آن از قنات. محصول آن غلات، بادام، صیفی، انگور، سیب زمینی و گردو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
دهی است از دهستان دشمنزیاری بخش فهلیان و ممسنی شهرستان کازرون واقع در 52 هزارگزی راه فرعی هرایجان به اردکان. ناحیه ایست کوهستانی و دارای آب و هوای معتدل و مالاریایی، و 284 تن سکنه. آب آن از چشمه تأمین می شود. محصول آن غلات و برنج و حبوبات است. اهالی به زراعت و گلیم بافی اشتغال دارند. راه آن مالرو است. این ده دارای دبستان و معدن سنگ گچ است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7). و نیز رجوع به فارسنامۀ ناصری ص 304، بلوکات فارس، بلوک ممسنی شود
لغت نامه دهخدا
(دَ)
دهی است از دهستان چالان چولان بخش حومه شهرستان بروجرد. واقع در 27 هزارگزی جنوب بروجرد و کنار راه شوسۀبروجرد به دورود، با 176 تن سکنه. آب آن از قنات و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(وَ)
دهی است جزء دهستان برچلو از بخش وفس شهرستان اراک. سکنۀ آن 356 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(وَ)
دهی است از دهستان میربیگ بخش دلفان شهرستان خرم آباد. موقع جغرافیایی آن تپه ماهور و سردسیری است. سکنۀ آن 150 تن. آب آن از چشمه ها و محصول آن غلات و لبنیات و پشم. شغل مردم آن زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(هَُ مُجِ)
دهی است از بخش مهران شهرستان ایلام واقع در 15 هزارگزی خاور مهران و کنارراه شوسۀ مهران به دهلران. جلگه ای است گرمسیر و دارای 150 تن سکنه. از رودخانه کنجان چم مشروب میشود. محصول عمده اش غله و مختصری لبنیات است. شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(هََ)
دهی است از بخش مرکزی شهرستان زنجان که 795 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله و میوه و کاردستی مردم قالیچه بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان گل تپۀ فیض اﷲبیگی است که در بخش مرکزی شهرستان سقز واقع است و 240 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
دهی است جزء دهستان شراء پائین بخش وفس شهرستان اراک، در 30 هزارگزی جنوب باختری کمیجان کنار جادۀ ملایر به خنداب با 968 تن سکنه، آب آن از رودخانه و راه اتومبیل رو است، روی رودخانه توه چای آثارپل آجری که از بناهای شاه خدابنده میباشد وجود دارد، زیارتگاهی در جنوب آبادی موسوم به امام زاده ابوالحسن و امید خاتون که میگویند پسر و دختر امام چهارم میباشند وجود دارد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(هََ)
دهی است در بخش مرکزی شهرستان اردبیل دارای 565 تن سکنه. آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(هََ)
دهی است از بخش رزآب شهرستان سنندج که 120 تن سکنه دارد. آب آن از رود کرماسی و چشمه و محصول عمده اش غله و حبوب و لبنیات است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا