جدول جو
جدول جو

معنی هلکین - جستجوی لغت در جدول جو

هلکین
(هََ لَ)
زمین خشکسال و قحطرسیده اگرچه در آن آب باشد. (منتهی الارب). هلکون. (از اقرب الموارد). رجوع به هلکون شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لکین
تصویر لکین
نمدی که از پشم گوسفند می مالند
فرهنگ فارسی عمید
(لُ)
نمد باشدو آن را از پشم گوسفند مالند. (برهان) :
همی تا بود نزد اهل خرد
سقرلاط افزون بها از لکین
بمان جاودان شادمان دوست کام
خدایت حفیظ و نصیر و معین.
پوربهای جامی (از جهانگیری)
لغت نامه دهخدا
(بُ لُکْ کی)
ابن زیری بن مناد صنهاجی، مکنی به ابوالفتوح و ملقب به سیف الدوله، مؤسس امارت صنهاجیه در تونس. وی به سال 373 ه. ق. در محلی بین سجلماسه و تلمسان درگذشت. (از الاعلام زرکلی ج 2 ص 52 از وفیات الاعیان و البیان المغرب و اعمال الاعلام). و رجوع به طبقات سلاطین اسلام ص 33 شود
ابن محمد بن حماد، چهارمین تن از بنی حماد در الجزایر. که مدت حکومتش از 447 تا 454 هجری قمری بوده است. (از طبقات سلاطین اسلام ص 34)
لغت نامه دهخدا
(کِ)
منسوب به کلک. ساخته از نای. نیی. نیین. (فرهنگ فارسی معین). از کلک. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : و کمان وی بدان روزگار چوبین بود بی استخوان، یک پاره، چون درونۀ حلاجان و تیر وی کلکین با سه پر و پیکان بی استخوان. (نوروزنامه) ، قلمی. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به کلک شود
لغت نامه دهخدا
(هَِ لَ / هََ لَ)
زمین خشکسال و قحطرسیده اگرچه در آن آب باشد. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(مَ لَ کَ)
تثنیۀ ملک. دوملک: ملکین مقربین. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
هاکن، نام چند تن از سلاطین نروژ است و معروفترین آنها عبارتند از:
هاکین اول 936 میلادی
958 میلادی
هاکین ششم 1247 میلادی
1263 میلادی
هاکین هفتم 1350 میلادی
1363 میلادی
هاکین اول در ترویج و نشر دین مسیح فعالیت شدیدی نمود تا آنجا که جان را در سر این سودا گذارد، هاکین ششم، جزائر ایسلند، گروئنلند و شتلاند را ضبط نمود و برخی از قوانین را وضع کرد، هاکین هفتم سوئد را هم بر کشور خویش ملحق ساخت، ولی جذب قلوب سوئدیان برایش میسر نشد و در نتیجه وی را خلع کردند، بعدها زوجه اش مارگریت که دختر پادشاه دانمارک بود از سوئد و نروژ مملکت واحدی تشکیل داد، (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(هََ کا)
جمع واژۀ هالک. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از کلکین
تصویر کلکین
منسوب به کلک: ساخته از نای نیی نیین، قلمی
فرهنگ لغت هوشیار
نمد که از پشم گوسفند مالند: همی تا بود نزد اهل خرد سقرلاط افزون بها از لکین... . (پور بهای جامی جها)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لکین
تصویر لکین
((لُ))
نمد که از پشم گوسفند مالند
فرهنگ فارسی معین
دست پاچه، شتاب زده
فرهنگ گویش مازندرانی
با عجله چیزی را چیدن یا جمع کردن و برداشتن
فرهنگ گویش مازندرانی
از هم پاشیدن، متلاشی شدن، ریختن
فرهنگ گویش مازندرانی
بک پیمانه ی پر
فرهنگ گویش مازندرانی
نام مرتعی در لفور سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی