جدول جو
جدول جو

معنی هلوپشته - جستجوی لغت در جدول جو

هلوپشته
(هََ پُ تِ)
دهستانی است از بخش نور شهرستان آمل دارای 1750 تن سکنه. آب آن از چشمه هاست. شامل چهار آبادی به نام هلوپشته، بیک، دونکوه و کپ است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(کُ پُ تَ / تِ)
رجوع به کلاپشت شود
لغت نامه دهخدا
(دُ پُ تَ / تِ)
دوترکه. دوردیفه. دوراکبه. دوتنه. (یادداشت مؤلف).
- دوپشته سوار شدن، دوتنه بر ستور یا وسیلۀ نقلیه ای مانند دوچرخه و موتورسیکلت برنشستن. بر ترک سوار بودن. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(هََ)
دهی است از بخش نور شهرستان آمل که 240 تن سکنه دارد و مرکز دهستان هلوپشته است. محصول عمده اش غله و لبنیات است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
جامه ای سیاه و سبز که آنرا از پشم گوسفند بافند و تا زیر کمر را بگیرد و آن جامه مازندرانیان و گیلانیان بود: (هر آن کس که مازندران داشتی کلاپشت و کیش و کمان داشتی)، (بنقل انجمن)
فرهنگ لغت هوشیار
از توابع خرم آباد شهرستان تنکابن
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع خرم آباد شهرستان تنکابن
فرهنگ گویش مازندرانی
مرتعی در نزدیکی لرگان نوشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
رمه های گوسفندان گم شده، کسی که لقمه در گلویش گیر کرده باشد
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی توهین به افراد بسیار بلند قامت
فرهنگ گویش مازندرانی
گیر کرد، چسبید
فرهنگ گویش مازندرانی