جدول جو
جدول جو

معنی هلغف - جستجوی لغت در جدول جو

هلغف
(هَِ لْ لَ)
مرد ضخیم اندام آگنده گوشت. (از منتهی الارب) ، مضطرب خلقت. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تَ)
آمادۀ گرفتن سرکسی شدن شیر و اشتر. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، شتافتن در خوردن چیزی با دست بی خائیدن آن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(سِلْ لَ)
لاغر مضطرب خلقت. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(سَ غَ)
گرداندام تمام خلقت. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
- بقره سلغف، گاو فربه. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(هَِ لْ لَ)
مرد گران سنگ درشت اندام گرانجان. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). مرد کلان شکم بی خیر ناشکیبا. (منتهی الارب) ، دروغگوی، پیر کلانسال، ریش سطبر، مرد کلان ریش و بسیارموی درشت اندام، روزی که ابرش آفتاب را پوشد. شتر نر کلانسال. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(هَِ لْ لَ)
مرد گرانجان سطبراندام. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به هلغف شود
لغت نامه دهخدا
(سَ)
فروبردن نان خورش را، لقمه ساختن نان خورش را. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از لغف
تصویر لغف
فرو خوردن
فرهنگ لغت هوشیار