جدول جو
جدول جو

معنی هلثه - جستجوی لغت در جدول جو

هلثه
(هَُ ثَ)
گروه بلندآواز. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هله
تصویر هله
ای، الا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لثه
تصویر لثه
گوشت بیخ دندان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هله
تصویر هله
کلمۀ امر از هلیدن، بگذار، دست بردار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هلبه
تصویر هلبه
از صورت های فلکی جنوبی، ذات الشعور، حوض، ضفیرهالاسد
فرهنگ فارسی عمید
(هَُ لُبْ بَ)
هلبه الشتاء و الزمان، سختی آن. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(هََ لْ لَ)
چراغ پایه، باران. ج، هلل. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(هَِ لْ لَ)
نموداری ماه نو. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(لِ ثَ)
نوعی از درخت. (منتهی الارب) ، زیه. گوشت بن دندان. گرداگرد دندان. عمودالاسنان، فارسیه اراک. (بحرالجواهر). بن دندان. ج، لثات، لثی ً. (منتهی الارب).
- لثه نتنه، بن دندان بدبوی و گنده و فروهشته.
- لثه سابقه، بن دندان زشت. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(مُ ثَ)
اول تاریکی شب. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
خوردنی باشد شور. (اسدی)
لغت نامه دهخدا
(هََ ثَ)
گروهی از مردم و گروه مردم آمیخته. (منتهی الارب) (آنندراج). هیثه مانند هیشه به معنی جماعت از مردم. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(هََ جِ)
دهی است از بخش کرند شهرستان شاه آباد دارای 115 تن سکنه. آب آن از چشمه و محصول عمده اش غلات دیم است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(هََ)
فروهشتگی که به مردم عارض شود. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(دُ ثَ)
گروه. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(عُ ثَ)
قوت روزگذار. قوت لایموت. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). بخورنمیر، چیز کم. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(لُ ثَ)
رنج، تشنگی، خجک (نقطۀ) سرخ در برگ خرما. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(هََ لَ / لِ)
هان. هین. الا. هلا. حرف تنبیه است به معنی آگاه باش، توجه کن، به هوش باش:
گفت این بار ار کنم این مشغله
کاردها در من زنید آن دم هله.
مولوی
لغت نامه دهخدا
(هَِ لْ لَ مَ)
مؤنث هلّم. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به هلّم شود
لغت نامه دهخدا
(هَُ لَ عَ)
ناشکیبا، زود گرسنه شونده. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(هََ طَ)
خبری که بشنوی آن را و نه راست شماری و نه دروغ. (از منتهی الارب). لهطه. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(هََ ثا)
گروه بلندآواز. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از لثه
تصویر لثه
گوشت بن دندان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هلکه
تصویر هلکه
بنگرید به هلاکت و خشکسال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علثه
تصویر علثه
خورش روز گذار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لثه
تصویر لثه
((لَ ثِ))
گوشت بن دندان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هله
تصویر هله
((هَ لَ))
هذیان، حرف بیهوده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هله
تصویر هله
((هِ لِ))
فعل امر از هلیدن، بگذار، دست بردار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هله
تصویر هله
((اِصت.))
حرف تنبیه، هلا
فرهنگ فارسی معین
خواب لثه های خودتان: نفاق در فامیل
لثه هایتان ورم کرده: کارهای شما رو به بدی میروند
بچه ها لثه شان درد می کند: یک ملاقات غیر منتظره در پیش دارید
یک پزشک لثه های شما را درمان می کند: یک دوست خواهد مرد.
- کتاب سرزمین رویاها
فرهنگ جامع تعبیر خواب
هنوز، سریع و شتابان، یعنی چه؟، وامانده
فرهنگ گویش مازندرانی
ماستی که از شیر گوسفند با شیره ی انجیر تهیه شود، نام نوعی سبزی
فرهنگ گویش مازندرانی