جدول جو
جدول جو

معنی هلاکدر - جستجوی لغت در جدول جو

هلاکدر
(هََ)
ده کوچکی است از بخش پاپی شهرستان خرم آباد دارای چهل تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هلاکو
تصویر هلاکو
(پسرانه)
نام پسر تولوی و نوه چنگیزخان مغول، هولاکو
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از طلاکار
تصویر طلاکار
کسی که پیشه اش ساختن اشیای زرین، به کار بردن تارهای طلا در چیزی یا آب طلا دادن به چیزی است، آنچه نقش و نگارش از طلا باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هلاکت
تصویر هلاکت
هلاک شدن، نیست شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گلایدر
تصویر گلایدر
هواپیمای بی موتور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بلادر
تصویر بلادر
زینت آلات زنان، زیورآلات عروس
گیاهی درختی، کوتاه و بومی هند با میوه ای سیاه رنگ که مصرف دارویی دارد
فرهنگ فارسی عمید
(دَ)
نام دیهی به آذربایجان. (نزهه القلوب ص 79)
لغت نامه دهخدا
(هََ)
قصبۀ وخش است، شهری است با کشت وبرز و روستاهای بسیار و مردمان تیرانداز و جنگی. (حدودالعالم)
لغت نامه دهخدا
(کُ دِ)
ژان باپتیست هانری، لوپر. واعظ فرانسوی و از خطبای عالیقدر سدۀ نوزدهم. مولد رسی - سور - اورس (کت -در). (1802-1861 میلادی)
لغت نامه دهخدا
(کَلْ لا)
هنگامه ساز. فتنه انگیز. جنگجو. (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس)
لغت نامه دهخدا
(طِ / طَ)
طلاساز، چیزی که کار نقش و نگارش از طلا باشد و کرده باشند، چون خانه طلاکار و شمشیر طلاکار:
منزل مردان ز نقش عاریت کاری خوش است
خانه چون فانوس از مهمان طلاکاری خوش است.
محسن تأثیر (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(هََ دَ)
نام قصری که ظاهراً ساسانیان بر کنار رود ام حبیب در بصره ساخته بودند. (یادداشت به خط مؤلف). جایی است در بصره که بر نهر ام حبیب واقع و گویند کثیرالابواب بوده است. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
در تازی نیامده و فارسی گویان ساخته اند: مرگ نیستی سیزش در تازی (هلکه) آمده نیستی مرگ: (نظام الملک... دشمن جان اوبودوبهلاکت وخون (او) سعی مینمود) توضیح ازمصدرهای ساختگی است که بجای (هلاک) استعمال کنندمانند: (دخالت وامثالظن. مرگ، خاتمت بهلاکت و ندامت انجامد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بلادر
تصویر بلادر
پارسی تازی شده بلادور بلادر بلادور زیور آلات زنان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلاکار
تصویر کلاکار
هنگامه ساز، جنگجو
فرهنگ لغت هوشیار
((گِ دِ))
هواگردی با بال ثابت که برای پرواز بدون استفاده از نیروی موتور طراحی شده باشد و اغلب برای اهداف آموزشی و تفریحی استفاده شود، بادپر (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هلاکت
تصویر هلاکت
((هَ کَ))
نیستی، مرگ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بلادر
تصویر بلادر
((بَ دَ یا دُ))
زینت آلات زنان، زرینه و پیرایه زنان (عموماً)، زرینه ای که زنان بر سر بندند (خصوصاً)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هلاکت
تصویر هلاکت
نابودی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از لاکبر
تصویر لاکبر
آستون
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بلادر
تصویر بلادر
آکاژور
فرهنگ واژه فارسی سره
زرکوب، زراندود
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از هلاکت
تصویر هلاکت
Perdition
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از هلاکت
تصویر هلاکت
perdition
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تپه و قبرستانی از روستای دیوای در بندپی غربی بابل
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از هلاکت
تصویر هلاکت
perdição
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از هلاکت
تصویر هلاکت
perdición
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از هلاکت
تصویر هلاکت
zatracenie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از هلاکت
تصویر هلاکت
погибель
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از هلاکت
تصویر هلاکت
загибель
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از هلاکت
تصویر هلاکت
verderf
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از هلاکت
تصویر هلاکت
Verdammnis
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از هلاکت
تصویر هلاکت
perdizione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از هلاکت
تصویر هلاکت
विनाश
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از هلاکت
تصویر هلاکت
সর্বনাশ
دیکشنری فارسی به بنگالی