جدول جو
جدول جو

معنی هلارته - جستجوی لغت در جدول جو

هلارته
(هَِ)
دهی است از بخش کوهپایۀ شهرستان اصفهان دارای 39 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(هَُ تَ)
آب شستۀ بره و بزغالۀ نوزاد سیاه. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(هَُ رِ مَ)
مرد شتاب در سخن و در قرائت. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). هذارم. رجوع به هذارم شود
لغت نامه دهخدا
(هََ بْ با ری یَ)
نسبت است به هبار. (وفیات الاعیان چ 1 ج 2 ص 120)
لغت نامه دهخدا
(هَُ ری یَ)
ریح هباریه، باد گردناک. (منتهی الارب). باد غبارآلود. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(هَُ یَ)
آن چیزی از پرز پنبه که میپرد و همچنین از پشم و پر. (ناظم الاطباء). ریشه و ریزۀ پنبه و پشم که بپرد. (منتهی الارب). ما طار من الریش. (اقرب الموارد) ، چرک وسبوسۀ سر. مایتعلق باسفل الشعر مثل النخاله من وسخ الرأس. (تاج العروس)
لغت نامه دهخدا
(گُ تَ / تِ)
گواره. (شعوری ج 2 ص 327). رجوع به گواره شود، حشره ای است بالدار که آن را کلبک نیز گویند (؟). (شعوری ج 2 ص 327)
لغت نامه دهخدا
(گْلا / گِ)
دهی است از دهستان احمدآباد بخش فریمان شهرستان مشهد واقع در 30هزارگزی شمال باختری فریمان. هوای آن معتدل و دارای 274 تن سکنه است. آب آن از قنات و محصول آن غلات است. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(بَ مَ / مِ)
نام شهری از شهرهای صقلیه است در اصطلاح مسیحیان: و أحسن مدنها (مدن صقلیه) قاعده ملکها و المسلمون یعرفونهابالمدینه و النصاری یعرفونها ببلارمه. (ابن جبیر)
لغت نامه دهخدا
(پْلا / پِ تِ)
فرانسیس. برادر گاستن پلانته، متولد در ارتز. وی در نواختن پیانو مهارت داشت. (1839-1943م.)
گاستن. طبیعی دان فرانسوی متولد در ارتز (1834- 1889م.). او اولین آکومولاتر را ساخت
لغت نامه دهخدا
(هََ / هَِ)
هزارلا. هزارخانه. (یادداشت به خط مؤلف). رجوع به هزارتوی و هزارلا شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از هلوارده
تصویر هلوارده
قسمی هلو که دارای میوه های ریزتر ازهلوی معمول ونامرغوب تراست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هزارتو
تصویر هزارتو
هزارلا، بخش سوم معده نشخوارکنندگان که داخل آن لایه لایه است، هزارخانه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هزارتو
تصویر هزارتو
متاهةً
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از هزارتو
تصویر هزارتو
Labyrinth
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از هزارتو
تصویر هزارتو
labyrinthe
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از هزارتو
تصویر هزارتو
Labyrinth
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از هزارتو
تصویر هزارتو
labirinto
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از هزارتو
تصویر هزارتو
laberinto
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از هزارتو
تصویر هزارتو
labirynt
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از هزارتو
تصویر هزارتو
лабиринт
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از هزارتو
تصویر هزارتو
лабіринт
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از هزارتو
تصویر هزارتو
بھول بھلیاں , بھول بھلیاں
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از هزارتو
تصویر هزارتو
ทางเดินซับซ้อน , เขาวงกต
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از هزارتو
تصویر هزارتو
labirin
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از هزارتو
تصویر هزارتو
מבוך , מבוך
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از هزارتو
تصویر هزارتو
迷路
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از هزارتو
تصویر هزارتو
迷宫
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از هزارتو
تصویر هزارتو
labirinti, maze
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از هزارتو
تصویر هزارتو
doolhof
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از هزارتو
تصویر هزارتو
labirent
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از هزارتو
تصویر هزارتو
ভূলভুলাইয়া , গোলকধাঁধা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از هزارتو
تصویر هزارتو
भूलभुलैया , भूलभुलैया
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از هزارتو
تصویر هزارتو
labirinto
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از هزارتو
تصویر هزارتو
미로
دیکشنری فارسی به کره ای