- هفت
- شش به علاوۀ یک، عدد «۷»
در موسیقی از شعبه های بیست و چهارگانۀ موسیقی ایرانی
معنی هفت - جستجوی لغت در جدول جو
- هفت
- مقداری از آب یا آشامیدنی دیگر که به یک بار فرو دهند، جرعه
- هفت
- عدد اصلی میان شش وهشت (7) وپنج بعلاوه ّ دو سبعه. توضیح ازمیان اعداد شماره هفت ازدیرباز مورد توجه اقوام مختلف جهان بوده است. وجود برخی عوامل طبیعی مانند تعدادسیاره های مکشوف جهان باستان وهمچنین رنگهای اصلی وامثال آنها موید رجحان وجنبه مابعد طبیعی آن گردید توضیح، ازترکیبات هفت آنچه که اسم عام بشمارروند درسطور آینده نقل میشوند وآنچه که جنبه اسم خاص دارنددربخش 3 . مندرج خواهندشد. اندک خشکیی که بعد ازتری بهم رسد دمی ازآب شربت، شراب ومانند آنها که فروکشند جرعه قورت
- هفت ((هَ))
- عدد اصلی میان شش و هشت (7)
هفت قلم آرایش: کنایه از آرایش تمام، بزک کامل
خواب هفت پادشاه را دیدن: کنایه از به خواب عمیق فرو رفتن
هفت کفن پوساندن: کنایه از مدت ها پیش مردن
- هفت ((هِ))
- اندک خشکی ای که بعد از تری به هم رسند
- هفت ((هُ))
- دمی از آب، شربت، شراب و مانند آن ها که فرو کشند، جرعه، قورت
- هفت
- Seven
- هفت
- siedem
- هفت
- семь
- هفت
- zeven
- هفت
- sieben
- هفت
- שֶׁבַע
- هفت
- سبعةٌ
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آنچه در مرتبۀ هفت باشد
مجموع روزهای شنبه، یکشنبه، دوشنبه، سه شنبه، چهارشنبه، پنجشنبه و آدینه، هفت روز پیاپی که در تاریخی معین و هر ساله برای بزرگداشت مسئله ای خاص نام گذاری می شود و امور مربوط به آن مسئله در آن بررسی می شود، روز هفتم درگذشت کسی
هفت بودن: (... آنگاه صورت افلاک اندرمرتبت هفتی است ازآنست که افلاک هفت است)
واحدی از زمان که برابر با هفت شبانه روز و یا 861 ساعت است، در ایران روز شنبه با آغاز وو جمعه را پایان هفته میدانند
عددترتیبی برای هفت درمرحله هفت: (باب هفتم درلطایف اشعار ایمه وعلما)
ربع قرآن مجید 4، 1 کلام ا، ربع کلام الله
پارسی تازی گشته هفته