نیست شونده، ناپایدار، نابودشونده، برای مثال خوش است عمر دریغا که جاودانی نیست / پس اعتماد بر این پنج روز فانی نیست (سعدی۲ - ۶۳۷)، در تصوف ویژگی آنکه در طریقت و سلوک به مرحلۀ فنا رسیده است
نیست شونده، ناپایدار، نابودشونده، برای مِثال خوش است عمر دریغا که جاودانی نیست / پس اعتماد بر این پنج روز فانی نیست (سعدی۲ - ۶۳۷)، در تصوف ویژگی آنکه در طریقت و سلوک به مرحلۀ فنا رسیده است
گیاهی است. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، کنایه از مظلومان و پریشان شدگان باشد. (آنندراج) (برهان). کنایه از مظلومان پریشان وبیماران عاجز باشد. (انجمن آرای ناصری) : بخوشبوئی خاک افتادگان بخوشخوئی طبع آزادگان. نظامی. زبس افتادگان را داد میداد جهان را عدل نوشروان شد از یاد. نظامی. نترسد آنکه بر افتادگان نبخشاید که گر ز پای درآید کسش نگیرد دست. سعدی. ما خود افتادگان مسکینیم حاجت تیغبرکشیدن نیست. سعدی. آنکس که اوفتاد خدایش گرفت دست گو بر تو باد تا غم افتادگان خوری. حافظ. حذر کن ز آزار افتادگان. فتحعلی خان صبا
گیاهی است. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، کنایه از مظلومان و پریشان شدگان باشد. (آنندراج) (برهان). کنایه از مظلومان پریشان وبیماران عاجز باشد. (انجمن آرای ناصری) : بخوشبوئی خاک افتادگان بخوشخوئی طبع آزادگان. نظامی. زبس افتادگان را داد میداد جهان را عدل نوشروان شد از یاد. نظامی. نترسد آنکه بر افتادگان نبخشاید که گر ز پای درآید کسش نگیرد دست. سعدی. ما خود افتادگان مسکینیم حاجت تیغبرکشیدن نیست. سعدی. آنکس که اوفتاد خدایش گرفت دست گو بر تو باد تا غم افتادگان خوری. حافظ. حذر کن ز آزار افتادگان. فتحعلی خان صبا
جمع واژۀ افانیه، نام گیاهی است و سگ انگور. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) ، حقارت و ابتذال. (آنندراج). خواری. ذلت. (ناظم الاطباء). سرافکندگی. (یادداشت مؤلف) : افتادگیم به طالعم نیست در پای خمی چرا نیفتم. ، کنایه از احتیاج و نکبت. (آنندراج) : نیامیزند با هم مردمان از نخوت دولت پس از افتادگی از هم جدائی نیست یاران را. وحید (از آنندراج). ، نقصان. کاست. (فرهنگ فارسی معین). محذوف. خرم در کتاب و مانند آن. (یادداشت مؤلف). سقوط. (ناظم الاطباء) : این کتاب افتادگی دارد. (از فرهنگ فارسی معین)
جَمعِ واژۀ اَفانِیَه، نام گیاهی است و سگ انگور. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) ، حقارت و ابتذال. (آنندراج). خواری. ذلت. (ناظم الاطباء). سرافکندگی. (یادداشت مؤلف) : افتادگیم به طالعم نیست در پای خمی چرا نیفتم. ، کنایه از احتیاج و نکبت. (آنندراج) : نیامیزند با هم مردمان از نخوت دولت پس از افتادگی از هم جدائی نیست یاران را. وحید (از آنندراج). ، نقصان. کاست. (فرهنگ فارسی معین). محذوف. خرم در کتاب و مانند آن. (یادداشت مؤلف). سقوط. (ناظم الاطباء) : این کتاب افتادگی دارد. (از فرهنگ فارسی معین)
یکدیگر را نیست و سپری گردانیدن در جنگ و جز آن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). نیست گردانیدن بعض قوم مر بعضی دیگر را. (از اقرب الموارد) : این تفانی از ضد آید، ضد را چون نباشد ضد، نبود جز بقا. مولوی
یکدیگر را نیست و سپری گردانیدن در جنگ و جز آن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). نیست گردانیدن بعض قوم مر بعضی دیگر را. (از اقرب الموارد) : این تفانی از ضد آید، ضد را چون نباشد ضد، نَبْوَد جز بقا. مولوی
حشیشی است که به عربی رعی الابل خوانند. دانۀ آن همچون دانۀ مورد باشد و اندک حلاوتی دارد و گویند غیر از شترهر حیوانی دیگر که بخورد بمیرد خصوصاً جانوران زهردار و طبیخ آن موی را سیاه کند. (برهان) (آنندراج)
حشیشی است که به عربی رعی الابل خوانند. دانۀ آن همچون دانۀ مورد باشد و اندک حلاوتی دارد و گویند غیر از شترهر حیوانی دیگر که بخورد بمیرد خصوصاً جانوران زهردار و طبیخ آن موی را سیاه کند. (برهان) (آنندراج)