جدول جو
جدول جو

معنی هضوبه - جستجوی لغت در جدول جو

هضوبه
(هَُ بَ)
یک دفعه ازباران بزرگ قطره. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هوبه
تصویر هوبه
شانه، دوش، کتف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هضبه
تصویر هضبه
پشته، کوه
فرهنگ فارسی عمید
(اُ بَ)
یکدفعه از باران بزرگ قطره. ج، اهاضیب. (منتهی الارب). باران سخت و بزرگ قطره و باران پیوسته و دائم. ج، اهاضیب. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(خَ)
به معنی مصدر عضوب است. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). بران شدن. (تاج المصادر بیهقی). رجوع به عضوب شود
لغت نامه دهخدا
(هََ بَ)
بادگردانگیز. (منتهی الارب) (معجم متن اللغه). بادی که گرد و خاک برانگیزد. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(هََ بَ)
مرد بددل. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به هیوب شود
لغت نامه دهخدا
(هََ بَ)
پشته. کوه گسترده بر زمین. (منتهی الارب)، کوه به یک سنگ سرشته، کوه بلند و دراز و تنها و سرخ رنگ. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)، باران بزرگ قطرۀ پیوسته. (منتهی الارب). باران. (اقرب الموارد). ج، هضب (ه ض / ه) ، هضاب، هضبات. جج، اهاضیب. (منتهی الارب). ابوزید گوید: اهاضیب، مفردش هضاب و مفرد هضاب، هضب است. (از اقرب الموارد). رجوع به هضاب شود
لغت نامه دهخدا
(بَ / بِ)
دوش و کتف را گویند. (برهان). هوبر. هویه. رجوع به هویه شود، به معنی پشتی و حمایت هم هست و به این معنی بجای بای ابجد یای حطی هم آمده است. (برهان). رجوع به هوبر و هویه شود
لغت نامه دهخدا
هضبه در فارسی کوه پشت، پشته تپه، یک بار بارش کوه گسترده برزمین، کوهی که تنها ازیک پارچه سنگ باشد، کوه درازبلند ومنفرسرخ رنگ، کوه (مطلقا)، پشته کم گیاه، باران بزرگ قطره هضبات. وپیوسته،جمع هضاب
فرهنگ لغت هوشیار
دوش کتف. توضیح این کلمه بصورت هوبر و هوبیه ضبط شده. لقب شاپور ذوالاکتاف را هویه سنبا نوشته اند. حمزه اصفهانی در سنی ملوک الارض آرد: شاپور ذوالاکتاف وسموه شاپورویه سنبا هویه اسم لکتف و سنباای نقاب. قیل له ذلک لانه لما غزا العرب کان ینقب اکتافهم فی، جمع بین کتفی الرجل منهم بحلقه ویسبیه فسمته الفرس بهذاالاسم وسمته العرب ذوالاکتاف. درمجلم التواریخ والقصص آمده: واورا (شاپور را) عرب ذوالاکتاف لقب کردند زیر اکتفهای عرب سوراخ کرد وحلقه آهنین درآن کشید بعد از آنکه بی اندازه قتل کرد پارسیان او را شاپور هویه سنباخواندندی. کریستنسن نویسد: (مصنفین عرب که نوشته های آنهااز منابع ساسانی اخذ شده بطور کلی لقب شاپور را بلفظ عربی ذوالاکتاف (صاحب شانه ها) ترجمه کرده اند. نلد که برین عقیده است که اصل این لفظ یک لقبی است بمعنی چهارشانه یعنی کسی که بارهای بسیار دولت را میکشد. مع ذلک حمزه اصفهانی ومصنفین دیگر که پیرو او هستند لفظ فارسی این لغت را هوبه سنبا نوشته اند که بمعنی سوراخ کننده شانه ها است نلد که گمان میکند که این لفظ مجعول است و از روی کلمه عربی ذوالاکتاف ساخته شده است. امااینکه بجای کلمه کتف لفظ عتیق فارسی یعنی هوبه را که بمعنی شانه بود آورده اندبنظرمن قول حمزه صحیح است و هو به عینا نقل از کلمه پهلوی شده و معنایی هم که از آن کرده اند مطابق روایات قدیمه است و آنگهی در تاریخ ساسانیان این تنها نوبتی نیست که صحبت ازین مجازات شده باشد، خسرو دوم که نسبت بمنجمان خشمگین گردید آنها را تهدید نمود که استخوان شانه آنها را بیرون خواهد کشید. کلمه سنبا صفت فاعلی (صفت مشبهه) ازسنبیدناست. بمعنی سوراخ کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هضبه
تصویر هضبه
((هَ بَ یا بِ))
کوه، پشته کم گیاه، باران بزرگ قطره و پیوسته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هوبه
تصویر هوبه
((بِ))
شانه، دوش، کتف
فرهنگ فارسی معین