- هضاه
- گیسو، ماده خر
معنی هضاه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع راض، خشنودان
آبگیر تالاب
هضبه ها، پشته ها، کوه ها، جمع واژۀ هضبه
خار دار هر درخت بزرگ خاردار
تاخ عشق آتش تیز و هیزم تاخ منم گر عشق بماند این چنین وای تنم پر از کوه و بیشه جزیری فراخ درختش همه عود و بادام و تاخ، شوره گز از گیاهان
جمع قاضی، از ریشه پارسی کادیکان داوران
هضبه در فارسی کوه پشت، پشته تپه، یک بار بارش کوه گسترده برزمین، کوهی که تنها ازیک پارچه سنگ باشد، کوه درازبلند ومنفرسرخ رنگ، کوه (مطلقا)، پشته کم گیاه، باران بزرگ قطره هضبات. وپیوسته،جمع هضاب
داروی گوارش گوارنده، پر هزینه پر ریخت و پاش مرد، شیر بیشه
جمع هضبه، کوه پشتان
پشته، کوه
هر درخت بزرگ خاردار
کلمه تهدید، حکایت خنده خندنده، حکایت نوحه نوحه سرا