جدول جو
جدول جو

معنی هشیین - جستجوی لغت در جدول جو

هشیین
خلیدن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هشیدن
تصویر هشیدن
هشتن، رها کردن، فرو گذاشتن، گذاشتن، هلیدن
فرهنگ فارسی عمید
(اِ)
نوشتن ’شین’ نیکو. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
پیروان طریقی که پندارند جز ظلمت هیچ نبوده و در میان ظلمت آب، ودر میان آب باد، و در باد رحم، و در رحم مشیمه، و در مشیمه بیضه، و در بیضه آب زنده و در آب زنده پسر بزرگ زندگان، و این پسر بسوی بلندی رفته، زمین و آسمانها و اشیاء زمینی و خدایان را خلقت کرده بازگشت، گویند پدرش هیچ خبر نداشت. (از الفهرست ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
(نَ کَ دَ)
هشتن. هلیدن. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین). گذاشتن، فروگذاشتن و رها کردن، آویختن. (برهان)
لغت نامه دهخدا
(هَُ)
قصبۀ بخش شاهرودو مرکز دهستان خورش رستم از شهرستان هروآباد دارای 2738 تن سکنه. آب آن از پنج رشته چشمه و محصول عمده اش غله، حبوب، سردرختی و هنر دستی مردم بافتن جاجیم و گلیم و کرباس است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(هََ صِ)
دهی است از بخش سنجبد شهرستان هروآباد دارای 300 تن سکنه. آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله و حبوب است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
تصویری از هشیدن
تصویر هشیدن
گذاشتن رهاکردن: (می شنوددعای تو می دهدت جواب او کای کرمن، کری بهل گوش تمام برگشا خ) (دیوان کبیر)، ترک کردن: (ناف هفته بدوازماه صفرکاف والف که به گلشن شد واین گلخن پردودبهشت) (حافظ)
فرهنگ لغت هوشیار
ریختن، پاشیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
رفتن
فرهنگ گویش مازندرانی