جدول جو
جدول جو

معنی هشمیز - جستجوی لغت در جدول جو

هشمیز
(هََ شَ)
دهی است از بخش حومه شهرستان سنندج دارای 900 تن سکنه. آب آن از چشمه و محصول آن غله و لبنیات است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رشمیز
تصویر رشمیز
موریانه، نوعی حشره با آرواره های قوی که به صورت اجتماعی زندگی کرده و از چوب تغذیه می کند
چوب خوٰارک، تافشک، رونجو، ریونجو، لبنگ، دیوک، ارضه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شمیز
تصویر شمیز
پیراهن زنانه دارای آستین های بلند و یقۀ مردانه، نوعی مقوا که برای جلدسازی بعضی کتاب ها استفاده می شود، پوشه، شومیز
فرهنگ فارسی عمید
(دَ)
نقیض و ضد. (برهان) ، عناصر اربعه، که خاک و آب و هوا و آتش باشد چه اینها نقیضانند. (از برهان). اما این لغت برساختۀ دساتیر است. (فرهنگ دساتیر ص 245)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
ارضه. ارضه. جانورکی چوب خواره. (ناظم الاطباء). کرمی است چوب خوار که به عربی ارضه و به هندی دیمک گویند. (غیاث اللغات) (آنندراج). کرم چوب خوار. (انجمن آرا). ریمین. (لغت محلی شوشتر). جانوری است چوب خواره که بعربی ارضه گویند. (برهان) (از فرهنگ خطی) (از لغت محلی شوشتر، نسخۀ خطی کتاب خانه مؤلف) :
گازر بی ثبات چون رشمیز
جامه را کرده ریزه و ناچیز.
احمد اطعمه
لغت نامه دهخدا
دهی است از بخش گاوبندی شهرستان لار دارای 428 تن سکنه. آب آن از چشمه و محصول آن غلات، لبنیات، صیفی و تنباکو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(شُ)
پوشه. (لغات فرهنگستان). لفافۀ کاغذی که نوشته های اداری را در آن گذارند. پوشه. (فرهنگ فارسی معین). در فرانسه بمعنی پیراهن است و سابقاً در فارسی پوشه را می گفتند. (از لغات فرهنگستان). رجوع به مادۀ پوشه شود، نوعی صفحات کاغذی ضخیم تر از ورق کاغذ و نازکتر از مقوا و از آن جلد کتاب کنند
لغت نامه دهخدا
(شُ)
زمینی که برای زراعت و کشاورزی آراسته باشند. (برهان) (فرهنگ جهانگیری) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (انجمن آرا)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
کشتکار. زارع. زراعت کننده. کشاورز. (ناظم الاطباء). مزارع. زراعت کننده. (از برهان) (از انجمن آرا) (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(هََ شِ)
مخفف و مصحف ایپکاکوانها، پوست ریشه ای است که از برزیل آرند و از آن امتین و دیگر ادویۀ مقیی ٔ کنند
لغت نامه دهخدا
(هََ)
به لغت زندو پازند به معنی تابستان باشد و به جای زا، نون هم به نظر آمده است که همین باشد بر وزن زمین. (برهان)
لغت نامه دهخدا
(هََ)
رجل همیزالفؤاد، مرد تیزخاطر. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از شمیز
تصویر شمیز
لفاف ضخیم کاغذی که نوشته های اداری را در آن گذارند، پوشه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شمیز
تصویر شمیز
((شُ))
مقوا
فرهنگ فارسی معین
نوعی گیاه
فرهنگ گویش مازندرانی