جدول جو
جدول جو

معنی هشمات - جستجوی لغت در جدول جو

هشمات
(هََ شَ)
جمع واژۀ هشمه. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). بزهای کوهی. (آنندراج). رجوع به هشمه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(نَ شِ)
شاد گردانیدن کسی را به غم دشمن: اشمته اﷲ به، شاد گرداند او را خدای به غم دشمن. (منتهی الارب). شاد شدن به غم دشمن. (آنندراج). شادکامه کردن دشمن. (زوزنی). شادمانه کردن دشمن. (ترجمان علامۀ جرجانی ص 13). شادکام کردن دشمن. (تاج المصادر بیهقی) : ’فلاتشمت بی الاعداء’. (قرآن 7 / 150). و صاحب اقرب الموارد آرد: اشمته اﷲ بعدوه، یعنی او را مورد شماتت و نکوهش دشمن قرار داد و دشمن با او آنچنان کرد که نتیجۀ شماتت او بود یا بخاطر شماتت با وی بدی کرد وگاه شماتت از جانب دوست و مشفق به کسی است که دلدادۀ اوست و از وی روی گردان نیست، چنانکه شاعر گوید:
و اشمت ّ بی من کان فیک یلوم.
(از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(هََ رِ)
جمع واژۀ هرمه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
جمع واژۀ هامه، رجوع به هامه شود
لغت نامه دهخدا
(شِ)
زیانکاران. گویند: رجع القوم شماتاً، ای خائبین. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(شُمْ ما)
شادشوندگان به مکروهی و خرابی کسی، و این جمع شامت است که اسم فاعل از شماتت باشد. (آنندراج) (غیاث)
لغت نامه دهخدا
(تَ مِ ءَ)
شاد شدن به غم دشمن. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به شماتت و شماته شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از شهمات
تصویر شهمات
هنگامی که شاه شطرنج را مات کنند گویند: شاه مات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شمات
تصویر شمات
تک ندارد سر شکستگان سر کوفتگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شهمات
تصویر شهمات
((شَ))
شه مات، هنگامی که «شاه» شطرنج مات شود، شاه مات
فرهنگ فارسی معین