جدول جو
جدول جو

معنی هشتادم - جستجوی لغت در جدول جو

هشتادم(هََ دُ)
منسوب به هشتاد و آنچه در مرتبۀ هشتاد واقع شده باشد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
هشتادم
عددترتیبی برای هشتاد درمرتبه هشتاد
تصویری از هشتادم
تصویر هشتادم
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اشتاد
تصویر اشتاد
(پسرانه)
راستی، درستی، در دین زرتشتی نام ایزدی که راهنمای مینویان و جهانیان است، نام روز بیست وششم ازهر ماه شمسی در ایران قدیم، از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از دلاوران ایرانی در زمان خسروپرویزپادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از هفتاد
تصویر هفتاد
هفت ده تا، عدد «۷۰»
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هشتاد
تصویر هشتاد
هشت ده تا، عدد «۸۰»
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اشتاد
تصویر اشتاد
روز بیست و ششم از هر ماه خورشیدی، در آیین زردشتی فرشته ای مؤکل بر روز اشتاد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هشتده
تصویر هشتده
هجده، هشت و ده، عدد «۱۸»
فرهنگ فارسی عمید
(بِ لَ)
بمعنی طفیلی باشد که منسوب به طفیل است. بمعنی انگل و مهمان ناخوانده است و در افسانه ها، طفیل شخصی بوده از مردم کوفه و او همیشه ناخوانده به مهمانی ها و عروسیها حاضر میشد و او را طفیل اعراس میگفتند. (برهان) (از انجمن آرا) (آنندراج). طفیلی. (شرفنامۀ منیری) (مؤید الفضلاء) (رشیدی) (سروری) (جهانگیری). طفیلی و پیک. (ناظم الاطباء). مهمان ناخوانده. و رجوع به شعوری ج 1 ورق 206 و بشتام و طفیلی شود
لغت نامه دهخدا
(هََ جُ)
نام کوهی بوده است در تنکابن. (از مازندران و استرآباد رابینو ص 206 از ترجمه فارسی)
لغت نامه دهخدا
(هََ)
دهی است از بخش زرند شهرستان کرمان که 15 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(هََ)
نام یکی از دهات دابو از توابع آمل بوده است. (از مازندران و استرآباد رابینو ص 152 از ترجمه فارسی)
لغت نامه دهخدا
(هََ)
دهی است از بخش اردکان شهرستان یزد دارای 626 تن سکنه. آب آن از قنات و محصول عمده اش غله و صنعت دستی زنان کرباس بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(هََ)
توصیفی عددی. هشت مرتبه ده. (ناظم الاطباء). ثمانین. نمایندۀ آن در حساب جمّل حرف ’ف’ است. (یادداشت به خط مؤلف) :
چو گودرز و هشتاد پور گزین
همه نامداران باآفرین.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(هََ دَ)
هر جایی یا بنایی که دارای هشت در باشد:
وآن هشت تا بربط نگر جان را بهشت هشت در
هر تار او طوبی شمر صد میوه هر تا ریخته.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(هََ دُ)
آنچه در مرتبۀ هفتاد واقع شود. منسوب به هفتاد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(هََ دُ)
هشتادم. (یادداشت به خط مؤلف). رجوع به هشتاد و هشتادم شود
لغت نامه دهخدا
(هََ دُ)
رجوع به هشتادمین شود
لغت نامه دهخدا
(هََ پَ)
دهی است از بخش طیبات شهرستان مشهد که در سه هزارگزی مرز ایران و افغانستان قراردارد. دارای 132 تن سکنه است. آب آن از قنات و محصول عمده اش غله است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بشتام
تصویر بشتام
طفیلی انگل
فرهنگ لغت هوشیار
روز بیست وهشتم هر ماه شمسی است وروز نیکی میباشد، در این روز صدقه دادن وجامه پوشیدن وحاجت خواستن مورد قبول است
فرهنگ لغت هوشیار
عدداصلی معادل هفت بارده (70) پنجاه بعلاوه بیست سبعین. یا هفتاد آب. آبهای بسیار. یا به هفتادآب شستن، شستن بسیارومکرر: (ازدااغهای لاله برافراخت صدعلم پشمینه ام که عشق بهفتاد آب شست) (بابافغانی) یا به هفتاد وهفت آب شستن، شستن بسیار ومکرر
فرهنگ لغت هوشیار
نادرست نویسی هشتسد پارسی است عدد اصلی برابرهشت بار (800)، پانصد بعلاوه سیصد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هشتده
تصویر هشتده
هیجده: (عکرمه گفت چهل درم بود وبعضی دگر گفتندهشتده درم بود)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هشتادیک
تصویر هشتادیک
یک جزو ازهشتادجزو یک هشتادم (80، 1)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هشتدهم
تصویر هشتدهم
عددترتیبی برای هشتده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هفتادمی
تصویر هفتادمی
عددترتیبی برای هفتاد درمرحله هفتادم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هفتصدم
تصویر هفتصدم
نادرست نویسی هفستدم عددترتیبی برای هفتصد درمرتبه هفتصد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بشتالم
تصویر بشتالم
طفیلی انگل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هشتاد
تصویر هشتاد
(عدد) عدداصلی مساوی هشت بار ده پنجاه بعلاوه سی (80) ثمانین
فرهنگ لغت هوشیار
نادرست نویسی هشتسدم پارسی است عددترتیبی برای هشتصد، درمرتبه هشتصد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هفتادم
تصویر هفتادم
عدد ترتیبی برای هفتاد درمرتبه هفتاد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هشتادمین
تصویر هشتادمین
عدد ترتیبی برای هشتادم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هشتاد
تصویر هشتاد
((هَ))
عدد اصلی مساوی هشت بار ده، پنجاه بعلاوه سی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اشتاد
تصویر اشتاد
فرشته ای است در دین زردشتی، بیست و ششمین روز از هر ماه خورشیدی
فرهنگ فارسی معین
نام روستایی از سجارود بابل
فرهنگ گویش مازندرانی