- هشائن
نگاه کردن
معنی هشائن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(مَ ءِ)
لغت نامه دهخدا
از ’ش ی ن’، عیبها. ج مشان. (از منتهی الارب). معایب. عیبها. چیزهای قبیح. (از ناظم الاطباء). مشاین. معایب. (اقرب الموارد)
(هََ ءِ)
لغت نامه دهخدا
جمع واژۀ هجان: ابل هجائن، شتران سپید گرامی. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). شتران سپیدموی نجیب. (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغه). هجان. ابن احمر گوید:
کان علی الجمال أوان خفت
هجائن من نعاج أوارعینا.
(از تاج العروس).
، جمع واژۀ هجینه. (معجم متن اللغه) (اقرب الموارد). رجوع به هجینه شود
کان علی الجمال أوان خفت
هجائن من نعاج أوارعینا.
(از تاج العروس).
، جمع واژۀ هجینه. (معجم متن اللغه) (اقرب الموارد). رجوع به هجینه شود
(هََ)
لغت نامه دهخدا
دهی است از بخش طالقان شهرستان تهران دارای 263 تن سکنه. آب آن از رود خانه کرکبود و محصول عمده اش غله، میوه و لبنیات است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
نگاه کردن، دیدن
باز کردن
پاییدن، متلاشی شدن
باز کردن، سن زده، بید زده
دادن، ادا کردن، افزودن، افزون کردن
نگریستن
چشم غره رفتن، چپ چپ نگاه کردن
چپ چپ نگاه کردن
چپ چپ نگاه کردن