جدول جو
جدول جو

معنی هزارتو - جستجوی لغت در جدول جو

هزارتو(هََ / هَِ)
هزارلا. هزارخانه. (یادداشت به خط مؤلف). رجوع به هزارتوی و هزارلا شود
لغت نامه دهخدا
هزارتو
هزارلا، بخش سوم معده نشخوارکنندگان که داخل آن لایه لایه است، هزارخانه
تصویری از هزارتو
تصویر هزارتو
فرهنگ فارسی معین
هزارتو
متاهةً
تصویری از هزارتو
تصویر هزارتو
دیکشنری فارسی به عربی
هزارتو
Labyrinth
تصویری از هزارتو
تصویر هزارتو
دیکشنری فارسی به انگلیسی
هزارتو
labyrinthe
تصویری از هزارتو
تصویر هزارتو
دیکشنری فارسی به فرانسوی
هزارتو
labirent
تصویری از هزارتو
تصویر هزارتو
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
هزارتو
labirinto
تصویری از هزارتو
تصویر هزارتو
دیکشنری فارسی به پرتغالی
هزارتو
laberinto
تصویری از هزارتو
تصویر هزارتو
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
هزارتو
labirynt
تصویری از هزارتو
تصویر هزارتو
دیکشنری فارسی به لهستانی
هزارتو
лабиринт
تصویری از هزارتو
تصویر هزارتو
دیکشنری فارسی به روسی
هزارتو
лабіринт
تصویری از هزارتو
تصویر هزارتو
دیکشنری فارسی به اوکراینی
هزارتو
doolhof
تصویری از هزارتو
تصویر هزارتو
دیکشنری فارسی به هلندی
هزارتو
Labyrinth
تصویری از هزارتو
تصویر هزارتو
دیکشنری فارسی به آلمانی
هزارتو
भूलभुलैया , भूलभुलैया
تصویری از هزارتو
تصویر هزارتو
دیکشنری فارسی به هندی
هزارتو
labirinto
تصویری از هزارتو
تصویر هزارتو
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
هزارتو
미로
تصویری از هزارتو
تصویر هزارتو
دیکشنری فارسی به کره ای
هزارتو
ভূলভুলাইয়া , গোলকধাঁধা
تصویری از هزارتو
تصویر هزارتو
دیکشنری فارسی به بنگالی
هزارتو
بھول بھلیاں , بھول بھلیاں
تصویری از هزارتو
تصویر هزارتو
دیکشنری فارسی به اردو
هزارتو
ทางเดินซับซ้อน , เขาวงกต
تصویری از هزارتو
تصویر هزارتو
دیکشنری فارسی به تایلندی
هزارتو
labirin
تصویری از هزارتو
تصویر هزارتو
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
هزارتو
מבוך , מבוך
تصویری از هزارتو
تصویر هزارتو
دیکشنری فارسی به عبری
هزارتو
迷宫
تصویری از هزارتو
تصویر هزارتو
دیکشنری فارسی به چینی
هزارتو
labirinti, maze
تصویری از هزارتو
تصویر هزارتو
دیکشنری فارسی به سواحیلی
هزارتو
迷路
تصویری از هزارتو
تصویر هزارتو
دیکشنری فارسی به ژاپنی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هزاران
تصویر هزاران
بسیار زیاد، برای مثال هزاران سر مردم بی گناه / بدین گفته ات گشت خواهد تباه (فردوسی - ۲/۳۴۹حاشیه)
بلبل، پرنده ای خوش آواز و به اندازۀ گنجشک با پشت قهوه ای و شکم خاکستری، صبح خوٰان، هزارآوا، بوبرد، فتّال، هزار، زندواف، بوبردک، مرغ سحر، شباهنگ، زندوان، عندلیب، زندباف، شب خوٰان، مرغ چمن، مرغ خوش خوٰان، زندلاف، هزاردستان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هزارتوی
تصویر هزارتوی
هزارلا، قسمت سوم معدۀ حیوانات نشخوار کننده که غذا پس از آنکه حیوان آن را دوباره جوید و فرو داد داخل آن می شود. درون هزارلا برجستگی های تیغه مانندی وجود دارد و از آنجا غذا وارد شیردان می شود، هزارتوی، هزارخانه
فرهنگ فارسی عمید
(هََ / هَِ)
سخت منافق. (یادداشت به خط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(هََ جَ)
دهی است از بخش مرکزی شهرستان بندرعباس که دارای 30 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(هََ / هَِ)
شکنبۀ گوسفند و جز آن که گیپادر آن انداخته طبخ می کنند، و آن خانه های بسیار دارد، و آن را هزارخانه هم گویند. (آنندراج). و به عربی رمانه خوانند. (برهان). سی تو. هزارلا. هزارخانه. (حاشیۀ برهان چ معین). رمانه. (از السامی فی الاسامی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از هزارگون
تصویر هزارگون
ترکیبی است ازهزار (عددمعروف) وگون بمعنی قسم ونوع است: (اگر هزارگون چرک وچربش بچکد برخلق وبروآن ظاهرنگردد)
فرهنگ لغت هوشیار
قسمتی ازمعده نشخوارکنندگان است که غذائی پس ازنشخوارداخل آن میشودوازآنجا به شیردان که معده حقیقی است وارد میگردد، یتوی هزارخانه هزارتوی
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی آب زی وزیبا ازرده تک لپه ایهاکه درکنار نهرهای مناطق معتدل میروید گلهایش صورتی رنگ وزیبا که بصورت دستجات 20 تا 30 تائی در انتهای ساقه قرارمیگیرند، جگن نهری گل هزارنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هزارها
تصویر هزارها
جمع هزار (1000) الوف درمراتب اعداد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هزاریک
تصویر هزاریک
یک جزواز هزارجزو یک هزارم (1000، 1) : (وآنچه اورالله بعون ولطف پروردگارملکه شده است وطبیعت گشته دیگر ملوک روزگارو شاهان نامدار راهزاریک آن دست نداده است)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هپارلو
تصویر هپارلو
قرانسوی بلند گو بلندگو: (جلو آنهابلند گو یا هپارلو وپرده های متحرک اعلان میکردند)
فرهنگ لغت هوشیار