جدول جو
جدول جو

معنی هزاربد - جستجوی لغت در جدول جو

هزاربد(هََ بَ)
در تشکیلات مرکزی حکومت ساسانی وزیر بزرگ را هزاربد می گفتند که به زبان پهلوی ساسانی هزارپتی میشود. (از ایران در زمان ساسانیان تألیف کریستن سن ترجمه رشید یاسمی چ 2 ص 133)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

قسمت سوم معدۀ حیوانات نشخوار کننده که غذا پس از آنکه حیوان آن را دوباره جوید و فرو داد داخل آن می شود. درون هزارلا برجستگی های تیغه مانندی وجود دارد و از آنجا غذا وارد شیردان می شود، هزارتوی، هزارخانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هزارپا
تصویر هزارپا
حشره ای دراز و زرد رنگ که بدنش از حلقه های بسیار تشکیل شده و در هر حلقه یک جفت پا و جمعاً بیست و دو جفت پا دارد، در جلو سرش نیز یک جفت قلاب دارد که با آن حشرات دیگر را شکار می کند و درازیش تا ده سانتی متر می رسد، سدپایه، پرپایه، سدپا، گوش خز، گوش خزک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ازاربند
تصویر ازاربند
بند شلوار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هزاران
تصویر هزاران
بسیار زیاد، برای مثال هزاران سر مردم بی گناه / بدین گفته ات گشت خواهد تباه (فردوسی - ۲/۳۴۹حاشیه)
بلبل، پرنده ای خوش آواز و به اندازۀ گنجشک با پشت قهوه ای و شکم خاکستری، صبح خوٰان، هزارآوا، بوبرد، فتّال، هزار، زندواف، بوبردک، مرغ سحر، شباهنگ، زندوان، عندلیب، زندباف، شب خوٰان، مرغ چمن، مرغ خوش خوٰان، زندلاف، هزاردستان
فرهنگ فارسی عمید
(هََ)
کوهی در راه چالوس. (یادداشت به خط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(هََ / هَِ بَ)
نام قلعه ای است در ولایت خراسان. (برهان)
لغت نامه دهخدا
تصویری از هزارها
تصویر هزارها
جمع هزار (1000) الوف درمراتب اعداد
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی آب زی وزیبا ازرده تک لپه ایهاکه درکنار نهرهای مناطق معتدل میروید گلهایش صورتی رنگ وزیبا که بصورت دستجات 20 تا 30 تائی در انتهای ساقه قرارمیگیرند، جگن نهری گل هزارنی
فرهنگ لغت هوشیار
قسمتی ازمعده نشخوارکنندگان است که غذائی پس ازنشخوارداخل آن میشودوازآنجا به شیردان که معده حقیقی است وارد میگردد، یتوی هزارخانه هزارتوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هزارگز
تصویر هزارگز
هزارچشان
فرهنگ لغت هوشیار
جانوری که ازشاخه بندپاییان که رده خاصی رابوجوردمی آورد. این جانور دارای بدنی دراز است که ازعده زیادی قطعات پهلوی هم ساخته شده وچون اینقطعات کاملا شبیه به یکدیگرند بشخیص سینه وشکم ممکن نیست عده قطعات بدن این جانور در گونه های مختلف خیلی متغیراستو ممکنست تا 200 عدد برسد وبرروی هریک ازاین قطعات یک یادوزوج پاواقع است. سرحیوان دارای 5 زوج زائده است یعنی یک زوج شاخک که درجلودهان است وچهارزوج زائده های دهانی (یکزوج لب فوقانی بالابر که آنرادومین زوج شاخک ها میدانند ویک زوج ماندیبول ودوزوج آرواره) درهزارپایان گوشت خوار اولین زوج پاهای سینه ای مجاوردهانقراردارد ومانندپاهای آرواره ای عمل میکندوباین جهت هرکدام بقلاب خمیده ای ختم شده که با یک غده سمی ارتباط دارد معمولا هزارپایانی که علفخوارند هرقطعه ازبدنشان دارای دوزوج پا میباشندوهزارپایان گوشتخوار درهرقطعه ازبدنشان داراییک زوج پامیباشند، هزارپایه سدپا سدپایه، گوش خزک: (دست و پا بریدهایهزارپایی رابکشت)
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی ازتیره مرکبان که پایااست ودرحاشیه راههاودرنواحی نسبتا خشک میروید ساقه اش توخالی است وبرگهایش ظریف وطویل ودارای بریدگیهای زیادی است. گلهایش سفیدیا صورتی ومعطرمیباشندودرانتهای ساقه بشکل دیهیم قرارمیگیرند، پرچمی، قندیل چیچکی ام الف ورقه علق هزاربرگ علف پشه علف کک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هزاریک
تصویر هزاریک
یک جزواز هزارجزو یک هزارم (1000، 1) : (وآنچه اورالله بعون ولطف پروردگارملکه شده است وطبیعت گشته دیگر ملوک روزگارو شاهان نامدار راهزاریک آن دست نداده است)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ازاربند
تصویر ازاربند
بند شلوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هزارلا
تصویر هزارلا
بخش سوم معده نشخوارکنندگان که داخل آن لایه لایه است، هزارخانه، هزارتو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هزارتو
تصویر هزارتو
هزارلا، بخش سوم معده نشخوارکنندگان که داخل آن لایه لایه است، هزارخانه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هزارپا
تصویر هزارپا
جانوری از شاخه بند پایان، دارای بدنی دراز با پاهای متعدد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هزاران
تصویر هزاران
((هَ))
بلبل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هوابرد
تصویر هوابرد
((~. بُ))
تجهیزات و ساز و برگی است که از راه هوا حمل می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هزارتو
تصویر هزارتو
Labyrinth
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از هزارتو
تصویر هزارتو
labyrinthe
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از هزارتو
تصویر هزارتو
labirinto
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از هزارتو
تصویر هزارتو
laberinto
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از هزارتو
تصویر هزارتو
labirynt
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از هزارتو
تصویر هزارتو
лабиринт
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از هزارتو
تصویر هزارتو
лабіринт
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از هزارتو
تصویر هزارتو
doolhof
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از هزارتو
تصویر هزارتو
Labyrinth
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از هزارتو
تصویر هزارتو
labirinto
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از هزارتو
تصویر هزارتو
भूलभुलैया , भूलभुलैया
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از هزارتو
تصویر هزارتو
ভূলভুলাইয়া , গোলকধাঁধা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از هزارتو
تصویر هزارتو
labirent
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از هزارتو
تصویر هزارتو
미로
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از هزارتو
تصویر هزارتو
labirinti, maze
دیکشنری فارسی به سواحیلی