عدد اصلی برابر با ده صدتا، عدد «۱۰۰۰»، یک ریال نوعی بلبل، پرنده ای خوش آواز و به اندازۀ گنجشک با پشت قهوه ای و شکم خاکستری، مرغ چمن، زندباف، صبح خوٰان، زندلاف، شباهنگ، هزاران، شب خوٰان، بوبردک، فتّال، زندواف، هزاردستان، هزارآوا، عندلیب، زندوان، بوبرد، مرغ خوش خوٰان، مرغ سحر
عدد اصلی برابر با ده صدتا، عدد «۱۰۰۰»، یک ریال نوعی بُلبُل، پرنده ای خوش آواز و به اندازۀ گنجشک با پشت قهوه ای و شکم خاکستری، مُرغِ چَمَن، زَندباف، صُبح خوٰان، زَندلاف، شَباهَنگ، هِزاران، شَب خوٰان، بوبَردَک، فَتّال، زَندواف، هِزاردَستان، هِزارآوا، عَندَلیب، زَندوان، بوبُرد، مُرغ خوُش خوٰان، مُرغِ سَحَر
دهی است از دهستان بیضا از بخش اردکان شهرستان شیراز که دارای 140 تن سکنه است. از چشمه مشروب میشود. محصول عمده اش غله و برنج و کار مردم زراعت است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
دهی است از دهستان بیضا از بخش اردکان شهرستان شیراز که دارای 140 تن سکنه است. از چشمه مشروب میشود. محصول عمده اش غله و برنج و کار مردم زراعت است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
ضرب هابر، ضرب که گوشت را ببرد. (منتهی الارب) (آنندراج). زدنی که گوشت را ببرد. (ناظم الاطباء). ضرب هبرو هبیر. هابر یعنی قاطع گوشت. (تاج العروس) ، نام مردی است. (منتهی الارب)
ضرب هابر، ضرب که گوشت را ببرد. (منتهی الارب) (آنندراج). زدنی که گوشت را ببرد. (ناظم الاطباء). ضرب هبرو هبیر. هابر یعنی قاطع گوشت. (تاج العروس) ، نام مردی است. (منتهی الارب)
سخت پشت، ستبر و درشت، شیر بیشه، دلیر شیربیشه: (زان هزبران که نام اوبردند وزسرعجز پیش اومردند) (هفت پیکر) توضیح این کلمه بصورت (هژبر) تصحیف شده، پهلوان دلیر. یا هزبر وغا. دلیر میدان جنگ
سخت پشت، ستبر و درشت، شیر بیشه، دلیر شیربیشه: (زان هزبران که نام اوبردند وزسرعجز پیش اومردند) (هفت پیکر) توضیح این کلمه بصورت (هژبر) تصحیف شده، پهلوان دلیر. یا هزبر وغا. دلیر میدان جنگ