جدول جو
جدول جو

معنی هرنکس - جستجوی لغت در جدول جو

هرنکس
(هََ رَ کَ)
هر بلا و سختی که هلاک کند و از بیخ برکند شتران را. (منتهی الارب). هر بیماری شومی که در هوا و چراگاه بوجود آید و مبتلا سازد ستور را. (ناظم الاطباء). صفت هر بلای مهلک و ریشه کن کننده. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هرکس
تصویر هرکس
همه کس
فرهنگ فارسی عمید
(هَِ رَ)
نام محلی در کنار راه بستک به لنگه میان خلوس و کوخرد در 548 هزارگزی شیرازی. (یادداشت به خط مؤلف). رجوع به هرنگ شود
لغت نامه دهخدا
(هََ کِ)
نوعی کفش دهقانی از پوست کلفت. (دزی ج 2 ص 755)
لغت نامه دهخدا
تصویری از هرکس
تصویر هرکس
همه کس هرفرد همه کسان: (زهرمز هرکس که دانابدند بهرکارنیکوتوانابدند) (شا. بخ. 1446: 6)، هیچ کس (درمورجمله منفی) : (ذوق مواصلت شربتی گوارنده است که هرکس ازآن نشکیبد)، هرشخص عادی ومعمولی: (هرکس ازعهده این کار برنمی آید) توضیح گاه ضمیر و فعل آنرامفردآورندوگاه جمع
فرهنگ لغت هوشیار