از علما و ادبای یونان کهن است که در آتن ادبیات و علوم یونانی را فراگرفت و پس از مرگ پدرش البردیصانی یا برادسن به جای او نشست و شاگردان بسیاری بر گرد او جمعشدند. (از تاریخ علوم عقلی دکتر صفا چ قدیم ص 12)
از علما و ادبای یونان کهن است که در آتن ادبیات و علوم یونانی را فراگرفت و پس از مرگ پدرش البردیصانی یا برادسن به جای او نشست و شاگردان بسیاری بر گرد او جمعشدند. (از تاریخ علوم عقلی دکتر صفا چ قدیم ص 12)
رومانوس اول لکاپن امپراطور روم شرقی (919-944 میلادی). وی آغاز ترقی خود را مدیون لئون ششم بود. آنگاه که کنستانتن هفتم بسلطنت رسید (913م.) ، وی امیرالبحر بزرگ بود. او دختر خود هلن را به امپراطور جوان تزویج کرد و خود بلقب سزار ملقب گردید وسپس در سلطنت شرکت یافت. (919م.). و کوشید تا بزرگان و اشراف را از تعدی بازدارد و قدرت امپراطوری را در ایتالیای جنوبی تثبیت کرد و در آسیا بمسلمین حمله برد و با روسها در قسطنطنیه جنگید. در سال 944 پسران او وی را مخلوع و به پرتی نفی کردند و او در آنجا بسال 984 درگذشت. ابن ابی اصیبعه در عیون الانباء آرد: ارمانیوس ملک قسطنطنیه با ناصر عبدالرحمن بن محمد صاحب اندلس مکاتبه کرد (و گمان برم به سال 337 هجری قمری این مکاتبه صورت گرفت) و نزد او هدایای گرانبها فرستاد و از جمله کتاب دیسقوریدوس بود که تصویر گیاهان بصور عجیب رومی در آن منقوش بود و کتاب بزبان اغریقی یعنی یونانی مکتوب بود و همراه آن کتاب هروسیس صاحب قصص بود و آن تاریخ روم واز عجایب است و در آن اخبار دهور و قصص ملوک اوایل و فوائد عظیمه است و ارمانیوس در نامۀ خود بناصر نوشت که از کتاب دیسقوریدس جز کسی که زبان یونانی نیکوبداند و اشخاص ادویه را بشناسد، فائده نتواند برد. پس اگر در مملکت تو کسی هست که آن زبان خوب بشناسد، از آن فائده بری و اما کتاب هروسیس در قلمرو تو لاطینیین هستند که از عهدۀ قرائت آن برآیند. اگر آنان رابیابی برای تو این کتاب را از لاطینی بعربی نقل خواهند کرد. ابن جلجل گوید در آن هنگام در قرطبه از نصارای اندلس کسی نبود که زبان اغریقی (یونانی قدیم) را بخواند. پس کتاب دیسقوریدس در خزانۀ عبدالرحمن الناصر بهمان زبان اغریقی بماند و بعربی ترجمه نشد و آنچه در دست مردم است ترجمه اصطفن است که از مدینهالسلام بغداد وارد شده. ناصر به ارمانیوس جواب نوشت و از او درخواست تا مردی را که اغریقی و لاطینی بداند نزد او فرستد تا کسانی را که تعلیم کند و آنان از عهدۀ ترجمه برآیند. ارمانیوس ملک راهبی به اسم نقولا را نزد ناصر فرستاد و او به سال 340 هجری قمری به قرطبه رسید و در قرطبه بدان زمان از محققین اطباء کسانی بودند که بر استخراج اسماء عقاقیر کتاب دیسقوریدس بعربی حریص بودند و حسدای بن بشروط الاسرائیلی که نزد ملک عبدالرحمن الناصر مقرب بود، بیش از همه مولع به این ترجمه بود و نقولای راهب از اسماء عقاقیر کتاب دیسقوریدس، آنچه را که مجهول بود، تفسیر میکرد. و او نخستین کس است که در قرطبه تریاق فاروق را با تصحیح شجاریتی که در آنست، بساخت و در این هنگام از اطبای محقق در تصحیح اسماء عقاقیر کتاب و تعیین اشخاص آن: محمد معروف به شجار و مردی مشهور به بسباسی و ابوعثمان حزاز ملقب به یابسه و محمد بن سعید طبیب و عبدالرحمن بن اسحاق بن هیثم و ابوعبدالله صقلی بود و ابوعبدالله یونانی میدانست و به اشخاص ادویه آشنائی داشت. (عیون الانباء ج 2 ص 47). رجوع به ابن جلجل و حسدای بن بشروط شود، پراکنده و متفرق شدن، چنانکه شتران، فریاد و نعره زدن، روان شدن آب دهن. (کنزاللغات) : ارمعلال صبی، آب از دهان کودک رفتن. آب دهن رفتن از دهان کودک. (منتهی الأرب). آب دهان چکان شدن کودک. (کنزاللغات) ، ارمعلال شواء، چکیدن روغن از بریان گرم. (منتهی الأرب). چربش چکان شدن بریان. (کنزاللغات) ، تر شدن: ارمعلال ثوب، تر شدن جامه. (منتهی الأرب) ، ارمعلال دمع، پیاپی افتادن قطره های اشک. (از منتهی الأرب). پیاپی آمدن اشک. (کنزاللغات) ، ارمعلال ادیم، نیک تر شدن روی پوست. (منتهی الارب) : ارمعل الادیم، ترطب شدیداً. (اقرب الموارد)
رومانوس اول لکاپن امپراطور روم شرقی (919-944 میلادی). وی آغاز ترقی خود را مدیون لئون ششم بود. آنگاه که کنستانتن هفتم بسلطنت رسید (913م.) ، وی امیرالبحر بزرگ بود. او دختر خود هِلِن را به امپراطور جوان تزویج کرد و خود بلقب سزار ملقب گردید وسپس در سلطنت شرکت یافت. (919م.). و کوشید تا بزرگان و اشراف را از تعدی بازدارد و قدرت امپراطوری را در ایتالیای جنوبی تثبیت کرد و در آسیا بمسلمین حمله برد و با روسها در قسطنطنیه جنگید. در سال 944 پسران او وی را مخلوع و به پرُتی نفی کردند و او در آنجا بسال 984 درگذشت. ابن ابی اصیبعه در عیون الانباء آرد: ارمانیوس ملک قسطنطنیه با ناصر عبدالرحمن بن محمد صاحب اندلس مکاتبه کرد (و گمان برم به سال 337 هجری قمری این مکاتبه صورت گرفت) و نزد او هدایای گرانبها فرستاد و از جمله کتاب دیسقوریدوس بود که تصویر گیاهان بصور عجیب رومی در آن منقوش بود و کتاب بزبان اغریقی یعنی یونانی مکتوب بود و همراه آن کتاب هروسیس صاحب قصص بود و آن تاریخ روم واز عجایب است و در آن اخبار دهور و قصص ملوک اوایل و فوائد عظیمه است و ارمانیوس در نامۀ خود بناصر نوشت که از کتاب دیسقوریدس جز کسی که زبان یونانی نیکوبداند و اشخاص ادویه را بشناسد، فائده نتواند برد. پس اگر در مملکت تو کسی هست که آن زبان خوب بشناسد، از آن فائده بری و اما کتاب هروسیس در قلمرو تو لاطینیین هستند که از عهدۀ قرائت آن برآیند. اگر آنان رابیابی برای تو این کتاب را از لاطینی بعربی نقل خواهند کرد. ابن جلجل گوید در آن هنگام در قرطبه از نصارای اندلس کسی نبود که زبان اغریقی (یونانی قدیم) را بخواند. پس کتاب دیسقوریدس در خزانۀ عبدالرحمن الناصر بهمان زبان اغریقی بماند و بعربی ترجمه نشد و آنچه در دست مردم است ترجمه اصطفن است که از مدینهالسلام بغداد وارد شده. ناصر به ارمانیوس جواب نوشت و از او درخواست تا مردی را که اغریقی و لاطینی بداند نزد او فرستد تا کسانی را که تعلیم کند و آنان از عهدۀ ترجمه برآیند. ارمانیوس ملک راهبی به اسم نقولا را نزد ناصر فرستاد و او به سال 340 هجری قمری به قرطبه رسید و در قرطبه بدان زمان از محققین اطباء کسانی بودند که بر استخراج اسماء عقاقیر کتاب دیسقوریدس بعربی حریص بودند و حسدای بن بشروط الاسرائیلی که نزد ملک عبدالرحمن الناصر مقرب بود، بیش از همه مولع به این ترجمه بود و نقولای راهب از اسماء عقاقیر کتاب دیسقوریدس، آنچه را که مجهول بود، تفسیر میکرد. و او نخستین کس است که در قرطبه تریاق فاروق را با تصحیح شجاریتی که در آنست، بساخت و در این هنگام از اطبای محقق در تصحیح اسماء عقاقیر کتاب و تعیین اشخاص آن: محمد معروف به شجار و مردی مشهور به بسباسی و ابوعثمان حزاز ملقب به یابسه و محمد بن سعید طبیب و عبدالرحمن بن اسحاق بن هیثم و ابوعبدالله صقلی بود و ابوعبدالله یونانی میدانست و به اشخاص ادویه آشنائی داشت. (عیون الانباء ج 2 ص 47). رجوع به ابن جلجل و حسدای بن بشروط شود، پراکنده و متفرق شدن، چنانکه شتران، فریاد و نعره زدن، روان شدن آب دهن. (کنزاللغات) : ارمعلال صبی، آب از دهان کودک رفتن. آب دهن رفتن از دهان کودک. (منتهی الأرب). آب دهان چکان شدن کودک. (کنزاللغات) ، ارمعلال شواء، چکیدن روغن از بریان گرم. (منتهی الأرب). چربش چکان شدن بریان. (کنزاللغات) ، تر شدن: ارمعلال ثوب، تر شدن جامه. (منتهی الأرب) ، ارمعلال دمع، پیاپی افتادن قطره های اشک. (از منتهی الأرب). پیاپی آمدن اشک. (کنزاللغات) ، ارمعلال ادیم، نیک تر شدن روی پوست. (منتهی الارب) : ارمعل الادیم، ترطب شدیداً. (اقرب الموارد)
از مردم آتن بود و به همراهی دوستش آریستوژیتون پیزیستراتید هیپاراک را بکشت (514 قبل از میلاد) و به کینه کشی از دشنام های شخصی کشتن هیپیاس جبار پسر پیزیسترات را توطئه چینی کرد، اتفاقاً برای انجام دادن این کار روزی را انتخاب کرد که از اعیاد پاناتنه بود
از مردم آتن بود و به همراهی دوستش آریستوژیتون پیزیستراتید هیپاراک را بکشت (514 قبل از میلاد) و به کینه کشی از دشنام های شخصی کشتن هیپیاس جبار پسر پیزیسترات را توطئه چینی کرد، اتفاقاً برای انجام دادن این کار روزی را انتخاب کرد که از اعیاد پاناتنه بود
الحمونیوس. الحموموس. پسر هرمیاس. فیلسوف یونانی اسکندریه، شاگرد ابرقلس بود و در اواخر قرن پنجم و اوایل قرن ششم میلادی میزیست و تفسیرهایی بر ارسطو و فرفوریوس داشت، مانند شرح قاطیغوریاس و شرح طوبیقای ارسطو که بعربی ترجمه شد. از کتب دیگر او شرح مذهب ارسطالیس فی الصانع و اغراض ارسطالیس فی کتبه و حجه ارسطالیس فی التوحید را محققان اسلامی می شناخته اند. (از فهرست ابن الندیم) (از تاریخ الحکمای قفطی ص 256) (از تاریخ علوم عقلی ص 101)
الحمونیوس. الحموموس. پسر هرمیاس. فیلسوف یونانی اسکندریه، شاگرد ابرقلس بود و در اواخر قرن پنجم و اوایل قرن ششم میلادی میزیست و تفسیرهایی بر ارسطو و فرفوریوس داشت، مانند شرح قاطیغوریاس و شرح طوبیقای ارسطو که بعربی ترجمه شد. از کتب دیگر او شرح مذهب ارسطالیس فی الصانع و اغراض ارسطالیس فی کتبه و حجه ارسطالیس فی التوحید را محققان اسلامی می شناخته اند. (از فهرست ابن الندیم) (از تاریخ الحکمای قفطی ص 256) (از تاریخ علوم عقلی ص 101)
ملقب به سکّاس. فیلسوف یونانی ازاسکندریه بود. وفات وی بسال 243 م. روی داد. بین فلسفۀ افلاطون و ارسطو سازش داد و عقاید شرقی را نیز بدانها افزود، و این غیر از امونیوس پسر هرمیاس است. رجوع به دایرهالمعارف پطرس بستانی شود، قبیله ایست از قریش، اموی ّ و اموی ّ و امیّی بچهار یاء منسوب است بآن. (منتهی الارب). در نسبت به امیه اختلاف کرده اند، گروهی گفته اند منسوب بدان اموی ّ است و گروهی دیگر گفته اند در نسبت باصل برمیگردد و اموی ّ میشود زیرا امیه مصغر امه است و منسوب به امه، اموی ّ میشود. (از صبح الاعشی ج 1 ص 375)
ملقب به سَکّاس. فیلسوف یونانی ازاسکندریه بود. وفات وی بسال 243 م. روی داد. بین فلسفۀ افلاطون و ارسطو سازش داد و عقاید شرقی را نیز بدانها افزود، و این غیر از امونیوس پسر هرمیاس است. رجوع به دایرهالمعارف پطرس بستانی شود، قبیله ایست از قریش، اُمَوی ّ و اَمَوی ّ و اُمَیَّی بچهار یاء منسوب است بآن. (منتهی الارب). در نسبت به امیه اختلاف کرده اند، گروهی گفته اند منسوب بدان اُمَوی ّ است و گروهی دیگر گفته اند در نسبت باصل برمیگردد و اَمَوی ّ میشود زیرا امیه مصغر اَمَه است و منسوب به امه، اَمَوی ّ میشود. (از صبح الاعشی ج 1 ص 375)
فرانسوی از لاتینی: هماساز گونه ای ساز بادی، هماهنگ قسمی ابزاری بادی موسیقی است که دارای صفحه کلید میباشد و بعبارت دیگر آلت موسیقی بدون لوله ایست که نی آزاد یا لوله های صوتی آزادی در آن تعبیه شده است
فرانسوی از لاتینی: هماساز گونه ای ساز بادی، هماهنگ قسمی ابزاری بادی موسیقی است که دارای صفحه کلید میباشد و بعبارت دیگر آلت موسیقی بدون لوله ایست که نی آزاد یا لوله های صوتی آزادی در آن تعبیه شده است